چکیده :
هدف این رساله که بررسی تغییر مفهوم امنیت ملی در نظام بینالملل در اثر تحولات دهه 1990م و تأثیری که بر برداشت امنیتی جمهوری اسلامی ایران گذاشت، میباشد. برای تجزیه و تحلیل این هدف ابتدا به برداشت سنتی مفهوم امنیت در نظام بینالملل پرداختیم. همانطور که در فصل اول این رساله اشاره شد، از برداشت سنتی، همان مفهوم نظامی امنیت ملی در نظر گرفته شده است. شاخصههای امنیت ملی در این برداشت، وسعت قلمرو، جمعیت، مرزهای طبیعی، موقعیت استراتژیک و قدرت نظامی همه دارای ویژگی سخت افزاری میباشند. با توجه به اینکه در این برداشت تهدیدات علیه امنیت ملی سخت افزاری بود. به مفهوم امنیت ملی تنها با بعد نظامی و سخت افزاری نگریسته میشد و سایر ابعاد از درجه اهمیت بسیار نازلی برخوردار بودند. آنچه در این دوره برای یک واحد سیاسی به منظور تأمین امنیت ملی اهمیت داشت تقویت قدرت نظامی جهت جلوگیری از متجاوز، حفظ مرزها بود. از طرف دیگر آنچه بر مفهوم نظامی امنیت ملی در برداشت سنتی دامن میزد، ناشی از ویژگی تهدیدات بود، چرا که در این زمان تهدیدات، تهدیدات نظامی و از جانب کشورهای همسایه (خارجی) بود و مناسبات جهانی را بعنوان صحنهای برای مبارزه بر سر قدرت متکی به قهر سازمان یافته بود، مینگریستند. پس هر واحد سیاسی برای حفظ، تأمین و افزایش امنیت ملی خود میبایستی در هر لحظه آماده دفاع از منافع ملی و موجودیت سیاسی خود میبود. بنابراین واحدهای سیاسی دست به ارتقاء قدرت نظامی میزدند، در این زمان معمای امنیت مطرح میشد. بدین صورت که همه واحدها بدنبال کسب و حفظ امنیت خود بودند، این امر نیز با برتری نسبت به دیگران از بعد نظامی حاصل میشد. همین عامل برخورد منافع را بوجود میآورد. بدین ترتیب که افزایش قدرت هر واحد سیاسی، امنیت سایرین را به چالش میکشاند و نتیجهای جز درگیری و مبارزه بر سر قدرت در صحنه بینالملل نداشت، بدنبال آن کشورها برای کاهش تهدیدات و تضمین امنیت، دستهبندیها و اتحادیههای نظامی را بوجود آوردند.
مکتب رئالیسم دولت را تنها بازیگر سیاسی در صحنه بینالملل میدانست و از دیدگاه این مکتب بعلت حاکمیت جو آنارشی بر صحنه بینالملل تنها هدف دولت افزایش قدرت نظامی و تأمین منافع ملی است. جو آنارشی بر معزل امنیتی دامن زده و دولتها تحت تأثیر این وضعیت و نیاز آنها به بقاء و حفظ موجودیت سیاسی به دنبال جمعآوری قدرت هستند. بنابراین در این زمان دوری باطل از ناامنی و عدم اطمینان حاکم بود. طبق نظر مکتب رئالیسم، امنیت و قدرت تفکیک ناپذیر هستند و رابطهای دائمی بینآن دو حاکم است، هر چه کشوری دارای ضریب بالایی از قدرت باشد، ضریب امنیت آن نیز بالاست. البته در این زمان منظور از قدرت همان قدرت نظامی بود. پس با توجه به چنین شرایطی سایر ابعاد مفهوم امنیت ملی از نظر اهمیت در درجه پائینتری قرار داشتند، تنها در مسیر قدرت نظامی اهمیت داشتند.
متن کامل را می توانید دانلود نمائید ...
بررسی تاثیر دگرگونی مفهوم امنیت ملی در نظام بین الملل