نوجوانی دوره ای است که در آن دانش آموز بیش از هر زمان دیگر نیاز به راهنمایی و مشاوره دارد. نوجوان ضمن مشورت با اولیا و مربیان، دست کم باید بداند که چگونه خود را بهتر بشناسد و از برخوردهای زیان بخش در محیط خانه و مدرسه پرهیز کند.
" چهار راه نوجوانی"، روایتگر تجربه های اولیا و مربیان است که به ندرت فرصت می یابند فنونی را که طی سال ها در خویش درونی ساخته اند، بررسی کرده، به روشنی در باره آن سخن بگویند.
"چهار راه نوجوان" با توجه به تجربیات معلمان و مشکلاتی که اولیا با آن مواجه بوده اند، نوشته شده است.
بدیهی است که خلاقیت و ابتکار فردی معلمان و اولیای خانه، با توجه به تفاوت های فردی کودکان و نوجوانان، نقش سازنده ای در امر مشاوره خواهد داشت.
موفقیت فرزند در یک خانواده و در خانواده های دیگر با یکدیگر تفاوت دارد. کودکی که تنها فرزند خانواده است وضع خاصی دارد. همچنین مسن ترین فرزند، جوان ترین فرزند، باهوش ترین یا کندترین فرزند، دختر یا پسر بودن فرزند و عوامل دیگر از این قبیل در طرز پرورش او و نحوه برخورد و ارتباط والدین با یکدیگر و با فرزند و دیگران با وی کاملا موثر است. والدین همچون مرکزیت منظومه شمسی و فرزندان بسان سیارات به دور خورشید و مرکز منظومه تشبیه شده اند. فرزندان با تربیت و تولد در خانواده موقعیت خاصی پیدا می کنند که با دیگر فرزندان متفاوت است. والدین باید به گونه ای به احتیاجات اساسی آن پاسخ دهند که هر یک از آنان در آرزوی تصاحب موقعیت یا رتبه فرزند دیگر خانواده نباشد بلکه بخواهد خودش باشد نه دیگری. در هر موردی که والدین به افراط یا تفریط گرائیده شوند ضربه هایی به فرزندان خود وارد می سازند. آثار عمده سختگیری والدین باعث می شود فاصله عاطفی فرزندان با والدین بیشتر و عمیق ترشود، احساس ناتوانی در فرزند بیشتر شود و به تدریج بر اعتماد به نفس آن تاثیر نامطلوب می گذارد. احساس ناامنی و تزلزل به لحاظ رفتار خشونت آمیز والدین در فرزندان ایجاد میشود. نوعی احساس کدورت وبی علا قگی در فرزندان نسبت به والدین به وجود می آید. روش سختگیری شدید والدین به زندگی آینده فرزندان منتقل می شود. ادامه چنین روندی موجب می شود فرزندان مسائل و رازهای درونی خود را به والدین ابراز نکنند و افراد دیگری را برای این امر در نظر می گیرند که لزوما افراد واجد شرایط و مطلوبی نیستند.
گوشه گیری، کمرویی و انزوا طلبی چیست؟
گوشه گیری، کم رویی و انزوا طلبی عارضه ای است که باعث می شود کودک و نوجوان از برقرار کردن ارتباط با افراد و محیط خارج دوری کنند. این کودکان و نوجوانان نوعاً با تقلیل یافتن علایق ذهنی و عاطفی نسبت به اطرافیان خود از داشتن دوستان نزدیک و صمیمی محروم اند. نوجوانی که کم رو و گوشه گیر است، معمولاً از حضور در فعالیت های جمعی سرباز می زند و فقط با تک دوست خود که نوعاً به او بسیار وابسته می شود اوقات خود را سپری می کند.
رفتار کم رویی و انزواطلبی ، یکی از رفتارهای نسبتاً شایع است که فرد را به شدت آزار می دهد و اگر درمان نشود نوجوان را به سمت و سوی مشکلات دیگری مثل عدم اعتماد به نفس، افسردگی، اضطراب و زود رنجی سوق خواهد داد. عدم احساس توانمندی و کمی عزت نفس و نیز ناتوانی در بروز احساسات، بیان افکار و نظریات، خود باعث جدایی فرد از فعالیت های گروهی است.
گوشه گیری
گوشه گیری از نظرلغوی به معنای تنها ومجردودر خلوت نشستن واز جمع کناره گرفتن است. گوشه گیر کسی است که از مردم دوری می کند وعزلت می گزیند وبدان وسیله خود را با محیط اطراف سازگار می سازد,البته هرنوع عزلت ودر تنهای ماندن گوشه گیری تلقی نمی شود هر انسان گاه گاهی دوست دارد تنها باشد تا به خود شناسی وحل مشکلات زندگی بپردازد گوشه گیری زمانی حالت بیماری پیدا می کند که فرد ازآمیزش باجمع وهمنوعان بیزاروبیمناک باشد دراین مورد اگر گوشه گیری بموقع درمان نشود به پیدایش حالات روانی شدید وافسردگی منجر می شود.
علایم و نشانه ها
گوشه گیری با یک سلسله علایم متعدد و به هم پیوسته همراه است. گوشه گیر چون مشکلاتش را نمی تواند در عالم واقعیت حل کند، به تخیل فرو می رود و به خیالبافی می پردازد. او انسانی است بی هدف که نمی داند چه باید بکند و برای آینده اش چه طرحی بریزد. از مردم گریزان است و هر تمنا و خواهش را یک تحمیل تلقی و در برابر آن به شدت مقاومت می کند، از همین رو مرتب با اطرافیان دچار تضاد و کشمکش است، برای دفاع از حقش اقدام نمی کند و کناره گیری را بر تلاش ترجیح می دهد. از دیگر نشانه ها می توان به خجالت و سکوت، احساس محرومیت و ناتوانی از برقراری رابطه با دوستان و معلمان، به تعویق انداختن انجام کارها و یا از این شاخه به آن شاخه پریدن، بی حوصلگی، کسالت، احساس خستگی، پوچی، زودرنجی، نگرانی از آینده، کمک نخواستن از دیگران به هنگام نیاز، سازش با وضع موجود و اعتراض نکردن به آن حتی در صورت احساس ناراحتی و نگرانی، همچنین اجتناب از رقابت، غیبت از مدرسه و بی علاقگی به درس، عدم تمرکز حواس، اختلال در خواب و خوراک، بی اعتنایی نسبت به وقایع اطراف، بی اعتمادی نسبت به یک تجربه موفقیت آمیز در یک فعالیت گروهی، برای اینگونه کودکان آغاز بسیار خوبی است. کودک منزوی نیاز دارد تا احساس کند. عضو باارزش یک یا چند گروه است. او هر وقت که در فعالیتهای زندگی واقعی ارضا شود، نیازی به عقب نشینی به میدان رؤیاهای خویش برای ارضای خواسته های اساسی اش نخواهد داشت. معلم آگاه باید توجه داشته باشد که کودک کمرو و منزی نیز دارای تواناییها و شایستگیهای ویژه ای است که با راهنمایی و تشویق می توان آنها را در یک فعالیت گروهی به کار گرفت. هرگاه شرکت وی در فعالیتی با تحسین دیگران همراه باشد، او نسبت به تکرار عمل موفقیت آمیز خویش در موقعیتهای گروهی تشویق خواهد شد. موفقیت در یک عمل تا حد زیادی در بالابردن اعتماد به نفس کودک و در نتیجه در تغییر نگرشهای کودکان دیگر نسبت به او تأثیر خواهد داشت. ضمناً باید عوامل زمینه ساز گوشه گیری مانند تحقیر و احساس گناه از بین بروند. در این مورد روان درمانی و مشاوره فردی و گروهی می تواند در رفع گوشه گیری مؤثر واقع شود؛ همچنین تغییر وضعیت محیط زندگی از روشهای مفید درمان گوشه گیری به شمار می رود. والدین و معلمان نیز باید با کودکان گوشه گیر با ملایمت و مسالمت و دلجویی رفتار کنند. بردن فرد به گردشهای علمی، تشویق به سخن گفتن در حضور والدین و دوستان و بستگان، همچنین جرأت دادن به او به این معنی که می تواند در برابر جمع سخن بگوید و شرکت دادن وی در فعالیتهای هنری و ایفای نقش در نمایشنامه ها از جمله اعمالی است که مهارتهای اجتماعی دانش آموزان و کودکان را افزایش می دهد و آنان را در مبارزه با گوشه گیری و انزواطلبی یاری می دهد. پیشنهادهای عملی زیر می تواند تا حد زیادی در زمینه کمک به کودک کمرو و گوشه گیر مفید و مؤثر باشد. با پذیرفتن رفتار مطلوب کودک می توان به او اطمینان بخشید. در کودکان اعتماد به نفس به وجود آوریم و زمینه ابراز وجود را برایشان فراهم کنیم. تجارب موفقیت آمیز در کودک ایجاد امنیت می کند. آموزش صحیح در گسترش رشد احساس شایستگی کمک می کند
علل گوشه گیری و کم رویی عبارت اند از:
1- محرومیت از محبت خانواده
2- نقص عضو یا بیماری های جسمی و فیزیولوژیک
3- اختلال در گوش و تکلم
4- شکست های متعدد و تحقیر شدن کودک در برابر جمع
5- عدم امنیت روانی در محیط خانه و مدرسه و فشارهای روانی مستمر
6- تنبیه، توبیخ و سرزنش کودک و نوجوان توسط والدین و به ویژه محرومیت از عواطف مادر
7- کنترل شدید تربیتی و سخت گیرهای وسواس گونه و غیر منطقی
برای پیش گیری و درمان گوشه گیری و کم رویی می توان شیوه های زیر را به کار بست:
1- حمایت های عاطفی در جهت تقویت اعتماد به نفس در نوجوان.
2- واگذاری مسئولیت های مناسب با توجه به میزان توان جسمی و ذهنی نوجوان.
3- قرار ندادن نوجوان در موقعیت هایی که تجربه های شکست را به دنبال دارد.
4- تشویق و زمینه سازی حضور نوجوان در فعالیت های جمعی و گروهی.
5- ایجاد آمادگی لازم برای جرئت ورزی در ابراز عقاید و بیان نظریات خود و نیز پذیرش نظریات مخالف از طرف دیگران
نقش معلم در کاهش کمرویی دانش آموزان -خانم فریبا بنی عامریان شهرستان سنقر و کلیائی
نقش معلم در کاهش کمرویی و گوشه گیری دانش آموزان
کودکان سرمایه های ارزشمند و سازنده آینده جامعه هستند . آموزش و پرورش در دوره ی کودکی که زمان شکل گیری شخصیت و ایجاد عادات مختلف و پیشگیری از بروز مشکلات آینده فرد در جامعه را بنا می نهد ، و سپس حرکت مملکت را مشخص می سازد . توجه به مسائل و مشکلات کودکان و نوجوانان باعث پیشرفت و ترقی جامعه می شود ، و غفلت در رفع مشکلات آنان ، خسارات جبران ناپذیری به بار می آورد.
از این رو سرمایه گذاری و برنامه ریزی در این زمینه از حساس ترین و مهمترین وظایف مسئولان جامعه است ، و باید از اولویت ویژه ای برخوردار باشد.(عبدالله شفیع آبادی-1372-1)
در بسیاری از کلاسهای درسی ، دانش آموزانی دیده می شوند کع آرام ، کمرو و خجالتی هستند. این افراد در زندگی روزمهی خود اغلب اوقات با اعضاء خانواده و همسالان آشنا بازی می کنند . و از غریبه ها اجتناب می ورزند . شرم و خجالت این افراد ممکن است آنها را از اکتساب مهارت ها و آمادگی های لازم برای بسیاری از فعالیت هایی که همسالانشان از آن لذت می برند و یا اصولاً برای رشد شخصیت آن ها ضروری است ، بازدارد.ارزیابی والدین و معلمین از این گروه متفاوت است .
بعضاً آن ها را دانش آموزانی بی آزار و خوب می شناسند و گاه ممکن است با حالت دلسوزانه به آن ها بنگرند و با این گونه رفتارآن ها را غیر عادی تلقی کنند ، لیکن در مقایسه با اختلالات رفتاری دیگر کمتر اتفاق می افتد که این گروه افراد به عنوان موارد حاد مشکلات کلاس و مدرسه بر شمرده شوند .
این دانش آموزان گرچه برای معلم و همکلاسی ها ی خود مشکلی ایجاد نمی نمایند ، ولی ممکن است به علت رنج ناشی از احساس نا امنی و بی کفایتی در خود ، یکی از ناشادترین کودکان باشند . اگر در مورد رفتار غیر اجتماعی آنان چاره ای اندیشیده نشود این کودکان احتمالاً در معرض بیماری های روانی قرار حواهند گرفت
کمرویی مقوله ای ناروشن است که هرچه به آن نزدیک شویم تنوع بیشتری در آن مشاهده می کنیم . پس برای درمان و مقابله با آن باید شناخت بیشتری از مضمون آن داشته باشیم .
همیشه در کلاس دانش آموزانی هستند که خودشان را در حصار کمرویی زندانی می کنند و توانایی آن ها به علت کمرویی ناشناخته باقی می ماند .
بعضی از اولیای دانش آموزان از اطن وضعیت اظهار نگرانی می کنند و از معلم فرزندشان تقاضای راهنمایی و کمک دارند .
معلمین دلسوز ، می توانند با شناخت بیشتر مقوله ی کمرویی و با کسب اطلاعات لازم در زمینه های مختلف آن و با به کار بردن راه کارهای مناسب کمک بزرگی به این گونه دانش آموزان داشته باشند.
اهداف تحقیق
اهم اهداف تحقیق به شرح زیر است :
1- شناخت علل و عواملی که در گوشه گیری و انزواطلبی دانش آموزان مورد نظر در کلاس مؤثرند . و کوشش در جهت حل مشکلات این کودکان از طرف معامان در مدارس .
2- توجه به کودکان منزوی از جانب والدین و معلمان آن ها و جلوگیری از عواقب بعدی این اختلال رفتاری.
3- کمک به کودکان گوشه گیر و خجالتی و تلاش برای اجتماعی شدن آن ها و کشف استعداد و توانایی های بالقوه آن ها و ایجاد روحیه مشارکت و تعامل اجتماعی در آنان.
اهمیت و ضرورت تحقیق
اهمیت موضوع در این است که ، چون دانش آموزان دوره راهنمایی در سنین حساس و بحرانی بلوغ قرار دارند ، اگر این اختلال رفتاری در این مقطع سنی مورد توجه و سپس درمان قرار نگیرد ، سبب یافتن هویت و جایگاه فرد در جامعه و در سنین بالاتر خواهد شد .
اگر نتایج این تحقیق به گونه ای باشد که بتواند رهنمون های مفیدی به معلمین در این زمینه ارائه دهد شاید کمکی باشد در جهت مبارزه با کمرویی دانش آموزان در مدارس .
سؤالات تحقیق
1- معلم تا چه میزان می تواند در کاهش کمرویی دانش آموزان مؤثر واقع شود؟
2- تشکیل گروه های کوچک درسی در کلاس تا چه میزان در کاهش گمرویی تأثیر دارد؟
3- دادن مسئولیت به دانش آموزان کمرو تا چه میزان در برطرف کردن کمرویی آن ها مؤثراست؟
4- تشویق کارهای مثبت دانش آموزان تا چه اندازه در کاهش کمرویی آنها مؤثر است؟
فرضیه های تحقیق
1- معلم در کاهش کمرویی دانش آموزان تأثیر زیادی دارد و نقش مهمی ایفا می کند .
2- تشکیل گروه های کوچک درسی در کاهش کمرویی دانش آموزان بسیار مؤثر است.
3- دادن مسئولیت به دانش آموزان کورو در اجتماعی کردن آنان تأثیر دارد.
4- تشویق کارهای مثبت دانش آموزان کمرو ، درکاهش کمرویی آن ها تأثیر زیادی دارد.
تعاریف عملیاتی
کمرویی : کمرویی صفت فردی است که به خاطر ترسویی ، احتیاط کاری و عدم اطمینانش ، نزدیک شدن به او مشکل است و در فرهنگ لغت ، کمرویی را به عنوان ناراحت بودن در حضور دیگران تعریف می کند
فرد کمرو کسی است که هشیارانه از مواجهه با افراد یا چیزهای مشخص یا انجام کاری همراه آنان بیزار است . در گفتار و کردار خود ملاحظه کار است و به طور محسوسی ترسو می باشد
از نظر متخصصان بهداشت و سلامت روان ، کمرویی و انزواطلبی در حکم یک اختلال رفتاری ، از جدی تریت مشکلات کودکان و نوجوانان است .
«کمرویی» توجهی غیر عادی و مضطربانه به خویشتن در موقعیت های اجتماعی است که به دنبال آن ، فرد دچار نوعی تنش روانی – عضلاتی می شود و شرایط عاطفی و شناختی او تحت تأثیر قرار می گیرد و موجب بروز رفتارهای خام و واکنش های نامناسب می گردد.
کمرویی وافعی کیست؟
کمرویی واقعی شخصی است که فرصت های خجالت کشیدن بیشتر از دیگران در اختیار او قرار می گیرد تا به جایی که آشکارا می توان گفت تمام روز خود را با این عارضه می گذراند. او در این حالت اگر بخواهد دست به ساده ترین کارها بزند و یا آسان ترین برخورد و رابطه را ایجاد نمایدیا مثلاً تصمیم بگیرد به چنان وضع اسفناکی می افتد که هیچ کس جز خود او نمی تواند آن را توصیف نماید . چون در آن موقع در او عدم اعتماد به نفس ایجاد می شود و حالات هیجانی در او ظاهر می گردد
عمومیت آن :
این بیماری امری است که می توان گفت جنبه عمومیت دارد . دامنه آن بقدری است که حتی کمتر خانواده ای را سراغ داریم که فردی از آن دچار این حالت لااقل در مقطعی از سنین خود نباشد . بر اساس یک همه پرسی 17 درصد کودکان مورد مطالعه این حالت را داشته اند . به صراحت می گوییم که افسردگی و انزواجویی به صورت موقت و زود گذر در افراد عادی هم دیده می شود ولی کمتر نمایان است . این امر بدان خاطر است که اطفال در حال رشد هستند و تشخیص افسردگی در آن مشکل است و جست و خیز ها حتی اگر اندک هم باشند مانع آگاهی در این امر است . با همه این وسعت و کثرت احتمال تداوم آن در افراد حدود یک درصد است . و البته این احتمال در مورد زنان دوبرابر مردان و در سنین بالاتر به مراتب بیشتر از سنین پایین است . هم چنین بر اساس آماری بیماران افسردگی که میل به انزوا دارند 25 – 45 درصد بیماران روانی را تشکیل می دهند و افسردگی روانی حدود 10 درصد کل آن را این نکته هم قابل ذکر است که عزلت طلبی در برخی از جوامع امری مستحسن شمرده می شود و طرفداران مذهب بودائی آن را وسیله ای برای رشد و تکمال بحساب می آورند ، درحالی که از نظر ما آن عزلتی برای دستیابی به مقصدی اندیشیده عامل رشد است که ارادی و آگاهانه باشد نه ناشی از مرض.
سنین کمرویی
حال به این مبحث می پردازیم که اگر آدمی خجول و کمرو به دنیا نمی آمد ، پس چگونه در برخی مراحل عمر دچار کمرویی می شود. این حالت برحسب آن مرحله از دوران زندگی که شخص در آن قرار دارد، مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و اینکه اصولاً آیا این محیط و متن آن است که بر انسان تأثیر می گذارد و به صورت یکی از عناصرمتشکله شخصیت او در می آید . علاوه بر آن ، با تأثیراتی که هر تجربه بر آدمی می گذارد، نحوه عکس العمل های او را در مقابل حادثات و رخدادها شکل می بخشد و این حالت در تمام مراحل زندگی موضوع شخصیت انسان می گردد.
کودکی
واکنش خجالت کشیدن معمولاً از این احساس زاده می شود که شخص خود را خلع سلاح و در یک موقعیت تازه در مخاطره می بیند و این حالت زمانی در او تشدید می شود که احساس می کند قادر به کنترل آن موقعیت نیست. اضطراب و دلهره را می توان همزاد خجالت دانست .
تأثیر و نفوذ تعلیم و تربیت در مبحث خجالت، مثل هر پدیده ی نفسانی دیگر ، از اهمیت بسزایی برخوردار است ولی این را هم نباید از مد نظر دور داشت که شخصیت یک آدم کمرو بخصوص در سالهای اولیه حیات و بر اساس نحوه تربیت او شکل می گیرد
آثار و نشانه های کمروی
1- جلوه های فیزیولوژیک شامل:
- ناراحتی های ترشحی (عرق کردن ، به خصوص در نوک انگشتان) ، داشتن دست های مرطوب
- سرخ شدن چهره
- تشدید ضربان قلب ، اختلال در آهنگ تنفس و سرفه کردن هنگام صحبت
- خشک شدن بزاق دهان و گرفتن گلو ، سفت و سخت شدن تارهای صوتی که در آن ناگهان قدرت تکلم از بین می رود ، نفس می گیرد و کودک به لکنت می افتد (بخصوص در موقعیت های اجتماعی)
- خستگی شدید ، دلتنگی و بی حسی و عرق ریختن بعد از احساس خجالت (کمرویی)
2- جلوه های رفتاری ، شامل:
- آهسته صحبت کردن
- داشتن دوستان کم
- عبوس بودن
- پافشاری نکردن روی عقیده
- نداشتن ارتباط بصری : یکی از رفتارهای آزار دهنده برای کودک کمرو، نگاه کردن مستیم به مخاطبان است . او در بیشتر اوقات با گرفتن سر به پایین و چشم دوختن به زمین ، با مخاطب صحبت می کند.
- بازی با انگشتان
3- جلوه های روانی ، شامل :
- ضعف در اعتماد به نفس : آنان به دلیل ضعف در اعتماد به نفس ، در ارتباطات اجتماعی احساس بی کفایتی می کنند و در نتیجه در مقایسه با همسالان ، خود را کمتر از آن ها می دانند . اما علی رغم آن که از اجتماع دوری می کنند به ارزشیابی دیگران در مورد نحوه ی عملکرد خویش اهمیت فراوانی می دهند .
- تردید و نداشتن اطمینان : ناتوانی در تصمیم گیری و تردید فراوان از کمرویی در فرد حکایت دارد.
عدم نداشتن ابتکار عمل
اضطراب فراوان شخص کمرو موجب می شود تمام قوای شناختی او نظیر هوش و حافظه را تحت تأثیر قرار گیرد و خصوصاً حافظه او مختل گردد . از آن جا که فرد کمرو بیش از هرچیز توجه عادی و مفرطی به خویشتن دارد، از توجه به محیط و اموری که در اطراف او در جزیان هستند ، باز می ماند و این خود ، موجب کاهش تمرکز فکر و خلاقیت می گردد .
نگرانی و تشویش
فرد کورو نگران است که مبادا مورد بی توجهی دیگران قرار گیرد . به این سبب نمی داندکه کارها را چگونه انجام دهد و از خود می پرسد آیا تأثیر ذهنی خوبی بر دیگران گذاشته است یا خیر ؟ هم چنین ممکن است از این که دیگران نظر مثبتی نسبت به او نداشته باشند ، نگران باشد.
- داشتن شخصیت انفعالی : چنین فردی تلفیق پذیر است و سخنان دیگران را خیلی زود می پذیرد ، عقاید و نظریات خود را بیشتر اوقات بر اساس عقاید و نظریات دیگران پی ریزی می کند و آرای خود را به راحتی تغییر می دهد.
تمایل به تنهایی کودک کمرو در کلاس و اماکن عمومی غالباً کنج خلوتی را انتخاب می کند و این ویژگی خصوصاً در دانش آموزان کمرو مشهود است که غالباً در انتهای کلاس می نشینند
انزواجوئی مثبت:
بدین سان که دیدیم گاهی ممکن است انزواجوئی در افراد باشد ولی با هدف مثبت مثلاً سرگرم انحام کاری باشند و در طریق خیر و نفع و مصلحتی گام بردارد . و یا در محیطی به دور از سر و صدا و ناراحتی به کار و تلاش سازنده ای اشتغال ورزد .
طبیعی است اگر کودک یا نوجوانی قصد داشته و بخواهد برای زندگی تحصیلی سرو سامانی را فکر کرده و یا در طریق خیر و سعادتی اقدام کند ناگزیر است از جمع کناره گیری گرفته و در گوشه ای سرگرم گردد . می خواهیم بگوئیم هر آنگاه که طفل را بدو راز جمع و در گوشه ای دیدیم چنان تصوری برای ما پدید نیاید .
در عین حال کسانی هم هستند که بیمارند و یا به علل احساس گناه همواره در کار تنبیه خویشند و یا خویش را مستحق عذاب می دانند و بدین خاطر سر از عزلت و انزوا در می آورند.
ریشه و علل کمرویی :
اینکه چه علت یا عللی سبب بروز این حالت در افراد است باید گفت انزواجوئی را علت واحد نیست . گاهی دو یا چند عامل دست به دست هم داده و موجبات آن را در فردی فراهم می آورند . ما را در این بحث ادعای آن نیست که همه جوانب و علل را در نظر داریم آنچه بیان می شود شامل بخشی از علل آن هم را رعایت اختصار است .
اما آن علل :
الف – علل شخصی : در این زمینه از مسائل و جوانبی باید بحث کنیم که برخی از آن ها به قرار زیرند :
عامل وراثت : عوامل مربوط به گذشته زندگی و روابط خونی و ارثی خود می تواند عملی در این رابطه به حساب آید . ازدواج های هم خونی در این رابطه نقشی مهم دارند .
- عامل زیست : شامل کم کاری برخی از غدد در این زمینه مؤثر است . ویا ممکن است برخی از افراد از لحاظ انرژی و فعالیت روانی و جسمی دچار ضعف و سستی شوند و نتوانند وضع عادی داشته باشند .
- عامل عاطفی : شامل حسادت ، ناشی از تولدی جدید و یا حقارت موجب این امر است . در سنین مدرسه به عات فشار و هیجاناتی که ممکن است تحمل کند سبب می شود که کودک افسرده و دلشکسته شود و همه را دشمن و مخالف خود بداند و از آن ها دوری گیرد . بررسی های محققان نشان می دهد که اغلب افسردگی و انزوای کودکان با اختلال عاطفی در رابطه است .
- عامل خودخواهی و غرور : که در سایه ی آن طفل نمی تواند شکست را متحمل باشد و یا احساس کند که مورد غفلت والدین است و توان پایداری برای او نیست . او نمی تواند در برابر قید و بند ها انزجار خود را نشان ندهد .
- عامل محرومیت و ناکامی : که خود عامل مهم است . حتی افراد بزرگ تر را به انزوا و دوری از اجتماع می کشاند . خواه به خاطر شرم از مردم ، خواه به علت مقصر دانستن آن ها ، از دست دادن عزیزی هم می تواند در این رابطه مؤثر باشد .
- عامل برتری جوئی : به دین معنی که می خواهد بر دیگران پیروز باشد و به خاطر سلطه طلبی خود را به اصطلاح ع.ام دم دست دیگران قرار ندهد و عادت به آن امر خود سبب ناراحتی روانی و یا اختلال رفتار باشد.
- عامل مرگ : مرگ مادر برای کودک حادثه ای ناگوار است و در مواردی می توان عامل افسردگی و انزواجوئی شود و ممکن است پدر یا مادر زنده باشند ولی به علت خستگی و فرسودگی به کودک نرسد و متحمل آن نباشد .
- عامل ترس : اگر دائمی باشد و مخصوصاً اگر مقصود پنهان کردن آن باشد ممکن است زمینه را برای تمارض و انزواجوئی فراهم کند . گاه ممکن است ترس از تحقیر ، پرسیدن ، استهزا احساس کمتری مزمن باشد .
- عامل نقص : برخی از کودکان دچار انزوا می شوند بدان خاطر که نقص عضوی دارند ، نمی توانند همگام و همپای دیگران به پیش روند و برای پوشاندن ضعف خود منزوی می شوند. زشتی قیافه هم از این عوامل است .
عوامل اجتماعی:
عوامل اجتماعی خود از عوامل مهم انزواجوئی است . اگر اجتماع بر ذهن ها فشار وارد نمی کرد و اگر آدمی به صورت های مختلف مورد باز خواست قار نمی گرفت شاید آدمی بدین اندازه دچار انزوا عزلت نبود . ما در این زمینه مواردی را می توانیم ذکر کنیم که برخی از آن ها بدین قرارند :
- فشار اجتماعی : کودک یا نوجوان منزوی می شود بدان خاطر که فشار وارده بر او بسیار است . امر و نهی ها بسیار و نظم خواهی شدید است و یا اوقات تلخی بسیار و تحقیر و آزار زیاد است . انتظارات بسیار از او دارند .
- عدم پذیرش : ممکن است کودک در خانواده به علت جنس یا اشکلاتی پذیرفته نشود ، پدران و مادران عملاً با او رابطه ای نداشته باشند و کودک هم چنان در وضع و شرایط اجتماعی خاص خود می ماند .
- ابتلای والدین : پدر و مادر بیمارند و شور و نشاطی در محیط خانه نیست و تبادل اندیشه ای و شعری ، سخنی بین فرزندان و والدین رد و بدل نمی شود . در حقیقت والدین شان آن ها را به خود رها کرده اند .
طرد از خانه و مدرسه : این امر برای کودکانی که از حساسیت شدید برخوردارند بیشتر صدمه آفرین هستند.ممکن است طردها نسبتاً معقول باشند ولی برای کودک قابل قبول نیستند .
عدم احترام گذاشتن به شخصیت کودک به او آسیب رسانده و رشد و پیشرفت او را متوقف می سازد . ژان ژاک رسو می گوید : کودک دارای شخصیت مستقلی است و نباید به طور آشکار یا جابرانه تحت فرمان قرار گیرد ، پدر و مادر باید با او مانند دوست موافق باشند .
عوارض آن :
انزواجوئی حالتی است که عاقبتش برای فرد و جامعه نامیمون است . شرور و عوارضی که در آن حاصل می شود دستگیر فرد و اجتماع است .
الف – در جنبه فردی : انزواجوئی موجب عوارض زیر است :
- خستگی و بیخوابی و بی اشتهایی و یبوست ، سردرد و سرگیجه ، از دست دادن وزن
- حملات اضطراب ، تنگی نفس ، کج خلقی ، ترس بیخودی .
- مسخ شخصیت و عدم توان دفاع در خود .
- سقوط رشد به علت محدود کردن عواطف و احساسات و شور و شوق .
- کندی کار و تلاش اقتصادی و از بین بردن نِیروی سرشار کار و عاطل و باطل ماندن بحدی که انزوا برای شان ترمزی روانی است .
- بی برنامگی در زندگی تا حدی که مشکلات اساسی خود را نادیده می گیرند.
- در کل اینان دچار دشواری زندگی شده و روح شان آزرده می شود از هدف های ارزنده باز می مانند و همه چیز نزدشان بی ارزش می شود ، همه زیبایی ها جلوه خود را از دست می دهند . آن ها نمی توانند از تضادهای درونی به نفع رشد استفاده کنند . در نتیجه اغلب تسلیم تضاد ها شده و از آن برای رشد طفره می رند .
ب – در جنبه اجتماعی : انزواجوئی عوارض و صدماتی دارد از جمله اینکه دوری از حیات اجتماعی مولد نوعی نزدیک بینی و مبنی است و موجب بروز حالات روحی نامطلوب . دوری از جمع سبب می شود آدمی شادابی خود را از دست بدهد ریال شور و نشاط از میان برود ، پژمردگی برای او پدید آید .
آن ها که در اجتماع رشد و پرورش نمی یابند از آداب اجتماعی دور می مانند ،
ازفلسفه زندگی بی بخبرند ، شنای در غرقاب زندگی را نمی آموزند ، و از فنون حیات بی خبر می مانند . چه بسیار از آن که بعدها بی علاقگی شان دامنه پیدا کرده و از تشکیل زندگی بیزار می شوند .
هم چنین اجتماع از چنین افراد بی بهره می ماند زیرا در باره آن هاسرمایه گذاری
کرده و در موهبت های حیات اجتماعی موجود دارشان می سازد و این سرمایه گذاری برایشان باردهی برجای نمی گذارد . افراد منزوی ولی عصبی مزاج و تند خو ممکن است موجبات وارد آوردن صدمه ای بر پیکر اجتماع بشوند . در مواردی آن ها تحصیل را رها کرده و از فراگرفتن مهارت ها شانه خالی کرده و کل بر جامعه خواهند شد .
خطرات مهم تر:
ای کاش عارضه ناشی از انزواجوئی و عزت طلبی به همین میزان خاتمه یابد بررسی ها نشان می دهد که در دراز مدت این امر به افسردگی کشانده شده و در مراحل پیشرفت سبب انفجار می شود و فرد منزوی ناگزیر می شود به اعمال خلاف قانون و عرف وادار گردد.
در اثر غلبه اندیشه گناه ممکن است بیمار میل به خودکشی پیدا کند . البته در کودکان چنین حالتی نیست ولی بزرگتران به ده ها شیوه کتوسل می شوند تا بتوانند تن به خودکشی دهند . حداقل زیان و خطر این است که احساس گناه و تقصیر فرد را از خود منفعل کرده و عزت نفس او را به خطر می اندازد .
پاره از تحقیقات نشان داده اند که این سببی است برای قتل و خونریزی های بی دلیل ، طغیان های دیوانه وار و سرکشی های وحشناک و مقدمه ای است برای جنون و لااقل سپردن خود به دست غم و اندوه .
اصولاً ناراحتی های ناشی از انزواجوئی موجب ضعف و دشواری هایبسیار است و همه چیز انسان را زایل می سازد و نمی گذارد آدمی رشد کند . اختلال دماغی خود مرضی است که در اثر این حالت در افراد پدید می آید ، مخصوصاً برای آن ها که در زمینه خانوادگی و یا ارثی هم داشته باشند .
راه های پیشگیری از کمرویی در کودکان
1- از کودکان خود آدمی خجول نسازید:
آدمی در ابتدا بسان شاخه ی تری است که به هر شکلی در می آید و شخصیت او رفته رفته و در ارتباط با محیط اطراف ساختار اصلی خود را بدست می آورد . خانواده دنیای نخستین کودک را تشکیل می دهد و شخصیت او در ابتدای امر به تیغ از برخوردها و مراقبت هایی که از وی در آن به عمل می آید . قوام می یابد و ساخته می شود .
حتی در یک خانواده که نحوه ی تعلیم و تربیت به طور کلی برای تمام فرزندان آن یکسان باشد ، بهره گیری خاص هر یک از آن ها ، از این امر به علت عوامل متعددی که به چگونگی تعلیم و تربیت در خانواده و برخورداری فردی از آن بستگی پیدا می کند ، تفاوت خواهد داشت : مثل میل و رغبت عمیق کودک ، وضع زناشویی والدین به هنگام تولد کودک ، ساختار جسمانی طفل و غیره . با این ترتیب ، هنگامی که کودک نشانه هایی از خجلت از خود بروز می دهد که معمولاً این علائم را در خواهران و برادران او نمی توان یافت ، آنگاه باید در صدد یافتن انگیزشهای دیگری بر آمد که این حالت را در او به وجود آورده و به عبارت بهتر طبیعت روابط مشخصی که او را هدف خود قرار داده ، معین و معلوم ساخت : بیشتر اوقات خجالت هنگامی در طفل ایجاد می شود که او در متن زندگی روزمره خانوادگی (روابط ، تعلیم و تربیت) قادر به فراهم ساختن تگیه گاه مطمئنی برای ساختن و تثبیت شخصیت خود نمی شود . این کمبود در کودک نوعی ترس مفرط از مقابله با تجارب و وقایع تازه و عجِب در محیط خانوادگی به وجود می آورد . فرد کمرو خود کار خویش را به قاعده و درست می پندارد ، اطرافیان و مربیان باید مواظب باشند که بر آن صحه نگذارند که با کمروها باید با ظرافت خاصی رفتار کرد .
2- کودک را لوس بار نیاورید :
چه بسا ممکن است فرزندتان در کودکی دچار بیماری سختی شده و ناچار او را تحت مراقبت شدید قرارداده باشید و یا بعد از مرگ بچه ی اولتان به دنیا آمده و در نتیجه در محیطی پر ناز و نعمت و سرشار از مراقبت بزرگ شده است تا مبادا چشم زخمی به وی برسد و او هم به سرنوشت کودک بزرگتر مبتلا شود و خلاصه کودک نازپروده را در محیطی شکننده بار می آورند تا حادثه ای برایش اتفاق نیفتد . بهتر است بداند که اگر از او در پیه ای عایق محافظت می کنید بیشتر آسیب پذیرش می سازد ، زیرا او را محکوم بدان ساخته اید که نتواند از خودش دفاع کند . چنین کودکی خود را خلع سلاح شده می یابد و فاقد هر گونه امکان ابداع و ابتکار در مقابله با مسائل و مشکلات زندگی و طبعاً در رویارویی با هر حادثه نوظهور که آن را خطرناک می یابد و این امر بخصوص زمانی حادث می شود که او حامی خویش را که معمولاً خود را بین او و وقایع روزانه سپر قرار می دهد، غایب می بیند .
اگر ترس شما زیاده از حد و مفرط باشد ، ناخودآگاه آن را به کودکتان منتقل می سازید به طوری که او حتی تجاربمعمولی زندگی را نیز در زاویه ی خطرناکی مشاهده می کند و همین امر شخصیت او را دچار تشتت و تجزیه خواهد کرد .همه چیز را از قبل برای او حاظر و آماده نسازید و بالعکس این آمادگی را به او بدهید و کمکش کنید تا در مقابله با موقعیت هایی که احتمال خطر دارد ، بتواند عکس العمل مناسبی نشان دهد و در ضمن سن و سال او را از یاد نبرد که از عهده فعالیت های ساده تشویق نمایید که از هر عامل دیگری در تصحیح رفتارش مناسب تر است .
3- از سختگیری بی جا بپرهیزید :
سختگیری و مؤاخذه بی جا نیز همچون مورد قبلی در ساختار شخصیت تأثیری منفی به جای می گذارد. همان گونه خود را دور نگاه داشت ، از شدت عمل و باریک بینی در تعلیم و تربیت باید خودداری نمود .
موجودی که تازه پای به عرصه حیات می گذارد و گام به گام در آن پیش می رود. نیاز به جاپای محکم دارد تا بتواند ثبات و استحکام لازم را برای خوش فراهم آورد و به این ترتیب بر اعتباری صحه گذارد که لازمه هرزندگی به شمار می رود .این قبیل اقدامات برای قوام یافتن شخصیت او کاملاً ضروری می نماید و به وی امکان می دهد تا رابطه خویش را با دنیای خارج سامان دهد و به عبارت ساده تر روحیه و حالت نفسانی خود را شکل دهد . مقصود نوعی قانون طبیعی رشد است که کودک باید هر چه زودتر با آن آشنا شود تا بتواند هویت خود را در شالوده های مستحکم آن پی ریزی نماید ، روشن است که این جای پاها و یا بهتر است بگوییم پایگاه ها باید توسط قدرت اعتبار و جذبه ای که کودک را در کانون هدف خود قرار می دهد ، برای او فراهم گردد و کودک برای آن احترام قائل شود
4- از کودک خود توقع انجام کارهای محال را نداشته باشید:
گاهی اوقات والدین انتظار دارند فرزندانشان کارهای سخت و دشواری را انجام دهند و این بدترین نوع کاربرد کسب اعتبار اولیاء است که در باره کودکان خود را می داند . هر کودک زمانی قادر به برآورده ساختن توقعات پدر و مادر و بزرگترها ی خویش می شود که در آن لحظات بتواند از عهده ی کاری که به او محول کرده اند ، بر آید . فی المثل کودکان در دورانی از عمر خود گرفتار انواع ترس های کودکانه می شوند که به هیچ قیمتی قادر به از بین بردن آن ها نیست . مثل ترس از تاریکی ، برخی جانوران یا حشرات ، آب و آب تنی و غیره ... .
این هراس های کودکانه که با رشد طبیعی از میان می رود ، بایستی از جمع جهات مورد توجه قرار گیرد و به عبارتی ریشه اضطرابات که قاعتاً چندان هم نمی تواند ساده باشد ، مشخص و واضح گردد . حال اگر با اقدامات نسنجیده کودک را در محیطی قرار دهیم تا به قول عوام ترسش بریزد ، در آن صورت بر هراس و وحشت باطنی او خواهیم افزود : به عنوان مثال اگر کودکی را از آب می ترسد ، ناگهان به داخل حوض یا استخر پرتاپ کنیم و یا او را پیش حیوانی که از او به شدت وحشت دارد ، ببریم و از او بخواهیم که به سرآن حیوان دست بکشد ، طبیعی است که با این کار خود طفل بیچاره را در مهلکه ای قرار خواهیم داد که شاید تا آخر عمر این صحنه خوفناک را از یاد نبرد .
5- ابتکارات و ابداعات کودک خود را دست کم نگیرید.
به خاطر داشته باشید که تجزیه ی اندونزی از مسائل زندگی امری است کاملاً طبیعی و ضروری و اساسی و رشد کلی آدمی که حرکتی ، حسی ، روحی و نفسانی است ، بر این پایه صورت می گیرد . پس این را هیچگاه از یاد نبرید که به رفتارهایی مکاشفه گرانه کودک نباید بی اعتنا بماند و آن ها را کوچک بشمارید و این را بدانید که او در حد توان و استعداد خود توانسته چنین کارهایی (هرچند کوچک) را انجام دهد، مثلاً در آغاز به اکتشاف پیکر خود نایل می شود و همین او را بسیار شاد و خوشحال می سازد گوئی قاره ای ناشناخته را کشف کرده است! پس از آن که اندکی بزرگتر شد ، به اکتشاف و بررسی محیط دور و بر خود می پردازد . مهم آن است که دورادور مراقب او باشید تا بازرسی ها و سرکشیدن های او مخاطراتی برایش ایجاد نکند و احیاناً زیان های عمده ای به بار نیاورد . او را در این تجربه آموزی کمک کنید و حتی اگر دست و پایش هم کمی صدمه دید و خراش سطحی برداشت ، مانع ادامه تفحص و تجسس او نشوید و یا اگر در این گشت و گذار به گریه افتاد ، بدان اهمیت ندهید که گفته اند اشک کودک و ابر بهار پایدار نیست و زود تمام می شود .
6- بگذارید کودکتان به تنهایی کارهای خودش را انجام دهد:
کودک تا 3 سالگی ( بطور متوسط) نیاز به مساعدت و همراهی دارد تا بتواند رفته رفته بر حرکات مفید خود مسلط شود . با این حال او را نبایستی کاملاً به خود وابسته کرد تا از هر حرکتی باز ماند .
بهترین روشی که می تواندبه او مساعدت کند تا اعتماد به خویش را به دست آورد ، این است که گاه گاهی به او فرصت داده شود کارهای روزمره اش را خود به تنهایی انجام دهد . در این صورت والدین او نباید بیمی از کثیف شدن او به خود راه بدهند و هر چند دورادور مواظب او هستند ، ولی کودک از اینکه می تواند غذایش را بدون کمک بزرگترها بخورد ، احساس شادی و شعف بی سابقه ای می کند و همین در تکوین و تکمیل شخصیت او نقش به سزایی ایفا می نماید . یا اگر می خواهد خود لباس هایش را به تن کند، مانع این کار او نشوید و به اصطلاح تو ذوقش نزنید و حتی او را تشویق به انجام این کار کنید و خود در گوشه ای بایستید و نظاره گر او شوید و خلاصه شو و شوق و حس ابتکار را در او خفه نکنید .
7- عرصه برخوردها و تماسهای او را در خارج از محیط خانواده گسترش دهید :
شرایط زندگی مدرن ، تعداد افراد خانواده را تقلیل داده است . در سابق اگر کودک معمولاً با دو سه نسل بالاتر از خود – پدر و پدربزرگ و جد و خاله و دائی و غیره – ارتباط روزمره داشت ، اکنون این برخورد به حد اقل تنزل یافته و چه بسا روزها می گذرد و او جز پدر و مادر و احیاناً خواهران و برادران خود کسی دیگر را نمی بیند .
این قبیل تنگ ناهای ارتباطی در سلول خانوادگی امری تأسف بار تلقی می شود ، زیرا امکان تقابل برخورد ها را از کودک سلب می کند و او را یک بعدی بار می آورد . به این علت است که نسل های فعلی کودکان دارای این نقیصه عمده روحی هستند که برای گذرا از محیط خانواده و اجتماع و محیط خارج دچار اشکالات و ناراحتی هایی می شوند و یا در برخورد با افراد سوای اولیاء خویش ، گرفتار شرم و خجلت فراوان می گردند و لحظه ورود به زندگی اجتماعی و تحصیلی برایشان به صورت عذابی الیم در می آید .
8- کودک را با دیگران دمساز نمایید:
کودکانی که در ییلاق و دشت و کوه بزرگ می شوند ، خلقیاتی متفاوت با کودکان شهری که به تنهایی جرأت بیرون آمدن از خانه را ندارند ، پیدا می کنند . در شهر ، کودک شما به دلیل مخاطراتی که در هر گوشه و کنار تهدیدش می کند ، ناچار تا حدودی وابسته می شود (و در این مورد باید بشود) ولی این نقص اخلاقی زمانی مرتفع خواهد شد که شما او را با خود به باغ و پارک و دشت و صحرا ببرید و او را با طبیعت و محیط های بزرگتر آشنا سازید . او در آنجا امکان برخورد و ارتباط و معاشرت و همصحبتی با اطفال دیگر را پیدا خواهد کرد و هزاران خاطره تلخ و شیرین از آن کسب خواهد کرد .
کودک خود را تشویق کنید تا با دیگران دمساز شود . حتی اگر از این امتزاج و برخورد ، حوادث کوچکی زاده شود . برای او مهم آن است که از همان آغاز شیوه های مختلف مبادلات اجتماعی را فرا بگیرد و حتی اگر در این راه چشم زخمی هم به او برسد – چون قادر به شناخت خود و محیط خود می شود- اهمیت چندانی نباید برای آن قائل شد . تازه اگر هم چنین اتفاقی بیفتد و ناراحتی مختصری هم پیش بیاید ، شما برای دلداری و تخفیف درد او کنارش حضور دارید . به هرحال هرگونه کسب تجربه ای از این دست ، باعث می شود تا کودک وارد عرصه جدید شود و حتی آمادگی لازم را برای ورود به محیط مدرسه پیدا کند .
9- فرزندتان را از مدرسه نترسانید:
بسیاری از کودکانی که محیط مهد کودک و کودکستان و غیره را ندیده اند ورود به مدرسه برایشان تجربه ای تازه و شگفت انگیز می شود ، زیرا این محیطی است که هیچ ارتباطی با عادات قبلی آن ها به هم نمی زند . کارکنان و محیط مدرسه برای این کودکان ساده دل بیگانه هستند و آن ها خود را در آن گروه و جمع غریبه احساس می کنند و دیدن بزرگترها به وحشتشان می اندازد . در اینجاست که نقش پدر و مادر در آشنا ساختن کودک با محیط مدرسه از اهمِت خاصی برخوردار می شود .
10- اگر ناگهان فرزندتان خجول و کمرو شد ، سعی کنید علت آن را بفهمید :
رفتاری کاملاً ناگهانی و غیر قابل پیش بینی همواره نشانه ی آن خواهد بود که حادثه مهمی در زندگی دانش آموز در شرف وقوع است و بروز شرم و خجالت گواه بر آن است که اختلالاتی نفسانی در او روی داده است .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 59 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله گوشه گیری در دانش آموزان