فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق معاد جسمانی

اختصاصی از فی توو دانلود تحقیق معاد جسمانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق معاد جسمانی


دانلود تحقیق معاد جسمانی

مقدمه :
اثبات عقلی معاد جسمانی در عصر شیخ الرئیس از جمله امور محال بود که شیخ می گوید من از آن جهت که مسلمان هستم معاد جسمانی را می پذیرم اما می گویم عقل را راهی برای اثبات معاد جسمانی نیست . با این وجود شیخ را تکفیر کردند که چرا به شیوه سلف برای اثبات معاد جسمانی از روش عقلی استفاده نکردی ؟ اما با گذشت قرنها در جهان اسلام مردی پا به عرصه حیات فلسفه گذاشت که شجاعانه در صدد اثبات عقلی معاد جسمانی برآمد . این شخصیت کسی جز صدرالمتألهین شیرازی نبود . ایشان با بیان اصول هفتگانه ای این کلاف سر در گم فلسفه و این مبحث غامض را حل نمود اما بدانید که این مرد حکیم هم توسط عناصر کج اندیش تکفیر شد . جالب است تکفیر نامه ایشان درست بر عکس تکفیر نامه شیخ الرئیس بود . در اینجا مدعیان می گویند که وقتی در عالم اسلام دلایل نقلی فراوانی برای اثبات معاد جسمانی وجود دارد چرا از دلایل عقلی برای اثبات معاد جسمانی بهره جستید . شاعر دلسوخته ای در این بین می گوید :
نه در مسجد دهندم ره که مستی نه در میخانه کاین خمار خام است
میان مسـجد و میـخانه راهیست غریبم بی کـسم آن ره کدامست
اینک با استفاده از آثار ارزشمند ملاصدرای شیرازی اصول هفتگانه اثبات عقلی معاد جسمانی را جهت استفاده عموم بیان می داریم . امید است پویندگان علم و حقیقت از آن بهره کافی برند .
اصل اول :
تقوم هر چیزی به صورت اوست نه به ماده ای که دارد ، و این صورت هم عین ماهیت و حقیقت آن چیز تواند بود ، و فصل اخیر هم از آن توان برداشت ، و از این سخن هویدا گشت که هر چیزی استقلالش به صورتش تواند بود ، نه به ماده و اگر گمان برده شود که صورتی بدون ماده در جهان یافت می شود ، آن صورت بی ماده تمام حقیقت آن چیز خواهد بود . و بقاء آن هم به بقاء آن صورت بی ماده اوست . نیازمندی صورت به ماده برای ناتوانی و زبونی برخی از افراد صورت است زیرا چنانکه می دانیم صورت بی ماده نمی تواند در برون ذهن و جهان خارج استقلال داشته باشد و بدون تعلق به ماده ای که حامل لوازم شخص و امکان و نوع اوست پایدار بماند .
پس برای اینکه صورت به مرتبه کمال برسد و به جاعل خود ره جوید و زمان حدوث اش ترجیح یابد حتماً باید ماده ای داشته باشد . و نسبت ماده به صورت نسبت نقص به کمال است و شیئی چون به مرتبه کمال رسد ناگزیر باید یافته گردد ، و چون در مرتبه نقص فرو ماند ، ممکن بالقوه خواهد بود . و چون همین مرتبه ناقص ماده تبدیل می یابد و کمال می پذیرد برخی خردمندان به اتحاد ماده و صورت گرایش پیدا کردند . و راه اینان با اعتقاد ما ، راه حق است و در آن شبهه ای دیده نمی شود .
اصل دوم :
تشخیص هر شیئی خواه مجرد و خواه مادی به وجود مخصوصی است که دارد . لیکن آنچه در عرف عوارض مشخصه نامیده می شود ، و برون گوهر ذات است مانند کم و کیف و أین و وضع و جز اینها از امارات و نشانه های وجود شخص تواند بود ، و هویداست که اینها مشخص ذاتی نمی باشد ، و جاودانی و پایدار نیستند . پس عوارض برونی به طور کلی و با عرضی بس فراخ اعتبار گردیده است و بر این فرض توان دانست که گونه افروخته و اندام کشیده و موی سیاه و جا و زمان نمی تواند ، مشخص و مقوم شئ باشند ، زیرا اینها گونه گون و رنگ رنگ می گردند .

 

 

شامل 10 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق معاد جسمانی

تحقیق - تناسخ و معاد

اختصاصی از فی توو تحقیق - تناسخ و معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق - تناسخ و معاد


تحقیق - تناسخ و معاد

 

لینک دانلود "  MIMI file " پایین همین صفحه 

 

تعداد صفحات " 22  "

فرمت فایل : "  word    "

 

 

فهرست مطالب :

 

تناسخ و معاد

1 ـ تناسخ نامحدود یا مطلق

2 ـ تناسخ محدود به شکل نزولى

3 ـ تناسخ صعودى

1 ـ تناسخ و معاد

2 ـ تناسخ مطلق و عنایت الهى

3 ـ تناسخ نزولى و واپس گرائى

4 ـ تناسخ صعودى

تحلیلى جامع از تناسخ

1 ـ تعلق دو نفس به یک بدن

2 ـ نبودن هماهنگى میان نفس و بدن

2 ـ تفاوت تناسخ و رجعت چیست؟

3 ـ سنت الهى و بازگشت انسان به این دنیا

پى ‏نوشتها

 

بخشی از  فایل  :

 

تناسخ از ریشه «نسخ» گرفته شده و از کلمات اهل لغت درباره این واژه، چنین بر مى‏آید که از آن، دو خصوصیت استفاده مى‏شود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد. (1) در آنجا که حکمى در شریعت به وسیله حکم دیگر برطرف شود، لفظ «نسخ» به کار مى‏برند، و هر دو ویژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا که این لفظ در مسائل کلامى مانند «تناسخ» به کار مى‏رود تنها به ویژگى اول اکتفا مى‏شود، ویژگى دوم مورد نظر قرار نمى‏گیرد.مثلا خواهیم گفت: «تناسخ» این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود، در این جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، که یکى پشت سر دیگرى در آید، وجود ندارد.و در هر حال شایسته است ما به انواع تحول‏ها و نقلها اشاره کنیم:

1 ـ انتقال نفس انسانى از این جهان به سراى دیگر.

2 ـ انتقال نفس در سایه حرکت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه کمال، همان طور که جریان، در نفس نوزاد چنین است، زیرا نفس نوزاد از نظر کمالات کاملا به صورت قوه و زمینه است، ولى به تدریج به حد کمال مى‏رسد.

3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و یا نطفه حیوان و یا جنین انسان، و به دیگر سخن: آنگاه که انسان مى‏میرد، روح او به جاى انتقال به نشأه دیگر، باز به این جهان باز مى‏گردد، و در این بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، که با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، این بدن که ما از آن به جسم تعبیر آوردیم گاهى نبات است، و گاهى حیوان است، و گاهى انسان، و در حقیقت روح انسان پس از آن همه تکامل، تنزل یابد و به نبات یا حیوان و یا جنین انسانى تعلق گیرد، و بار دیگر زندگى را از نو شروع کند، واقعیت مثل معروف «روز نو و روزى از نو» تجسم پیدا مى‏کند، این همان تناسخ است که در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه یونان، بلکه در مجامع فکرى بشر مطرح بوده است و غالبا کسانى که تجزیه و تحلیل درستى از معاد نداشتند به این اصل پناه مى‏بردند، گوئى اصل تناسخ جبران کننده مزایاى معاد است و بازگشت انسان به این دنیا، و تعلق نفس به بدن مادى، گاهى براى دریافت پاداش، و با براى کیفر بینى است، مثلا کسانى که در زندگى دیرینه خود درست کار و پاکدامن بوده‏اند بار دیگر که به این جهان باز مى‏گردند و از زندگى بسیار مرفه و دور از غم و ناراحتى (به عنوان پاداش) برخوردار مى‏شوند، در حالى که آن گروه که در زندگى پیشین خود تجاوزکار و ستمگر بوده‏اند براى کیفر، به زندگى پست‏تر باز مى‏گردند ـ تو گوئى ـ اگر امروز گروهى را مرفه و گروه دیگرى را گرسنه و برهنه مى‏بینیم این به خاطر نتیجه اعمال پیشین آنها است که به این صورت تجلى مى‏کند و هرگز تقصیرى متوجه فرد یا جامعه نیست.ما با این که از آمیختن بحث‏هاى فلسفى و کلامى به بحثهاى اجتماعى مى‏پرهیزیم ولى در این جا از اشاره به نکته‏اى ناگزیریم و آن این که اعتقاد به تناسخ به این شکل، مى‏تواند اهرمى محکم در دست جهانخواران باشد که عزت و رفاه خود را معلول پارسائى دوران دیرینه، و بدبختى و بخت برگشتگى بیچارگان را نتیجه زشتکاریهاى آنان در زندگیهاى قبلى قلمداد کنند و از این طریق، بر دیگ خشم فروزان و جوشان توده‏ها که پیوسته خواستار انقلاب و پرخاشگرى بر ضد مرفهان و مستکبران مى‏باشند، آب سرد بریزند و همه را خاموش نمایند.اگر مارکسیسم مى‏گوید «دین افیون ملتها است» باید چنین اندیشه‏هاى دینى را افیون ملتها بداند و آن را در خدمت مستکبران و غارتگران بیاندیشد، نه آئینهاى منزه از این خرافات را، و شاید به خاطر این انگیزه بوده است که اندیشه تناسخ در سرزمینهائى مانند «هند» رشد نموده که از نظر بدبختى و گسترش فاصله طبقاتى وحشت زا و هولناک مى‏باشد .به طور مسلم صاحبان زر و زور براى توجیه کارهاى خود، و براى فرو نشاندن خشم ملتهاى گرسنه و برهنه به چنین اصلى پناه مى‏بردند، و رفاه خود و سیه‏روزى همسایه دیوار به دیوار را از این طریق توجیه مى‏نمودند، تا آن هندى بیچاره به جاى فکر در انقلاب، بر زندگى قبلى خود تاسف ورزد، و با خود بگوید چرا من در هزاران سال پیشین در این جهان که زندگى مى‏کردم چنین و چنان کرده‏ام که اکنون دامنگیرم شده است، ولى خوشا به حال آن خواجگان که هم‏اکنون میوه نیکوکارى خود را مى‏چینند، بدون آنکه ستمى به کسى بنمایند.یک چنین اصل درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است که متأسفانه در سرزمین هند رشد و نمو کرده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق - تناسخ و معاد

تحقیق در مورد تناسخ و معاد

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد تناسخ و معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تناسخ و معاد


تحقیق در مورد تناسخ و معاد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:22

 

  

 فهرست مطالب

 

 

  تناسخ و معاد

1 ـ تناسخ نامحدود یا مطلق

 

2 ـ تناسخ محدود به شکل نزولى

 

3 ـ تناسخ صعودى

 

 

1 ـ تناسخ و معاد

 

2 ـ تناسخ مطلق و عنایت الهى

 

3 ـ تناسخ نزولى و واپس گرائى

 

4 ـ تناسخ صعودى

 

تحلیلى جامع از تناسخ

 

1 ـ تعلق دو نفس به یک بدن

 

پاسخ به یک سؤال:

 

2 ـ نبودن هماهنگى میان نفس و بدن

 

2 ـ تفاوت تناسخ و رجعت چیست؟

 

3 ـ سنت الهى و بازگشت انسان به این دنیا

 

 

 

 

 

تناسخ از ریشه «نسخ» گرفته شده و از کلمات اهل لغت درباره این واژه، چنین بر مى‏آید که از آن، دو خصوصیت استفاده مى‏شود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد. (1) در آنجا که حکمى در شریعت به وسیله حکم دیگر برطرف شود، لفظ «نسخ» به کار مى‏برند، و هر دو ویژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا که این لفظ در مسائل کلامى مانند «تناسخ» به کار مى‏رود تنها به ویژگى اول اکتفا مى‏شود، ویژگى دوم مورد نظر قرار نمى‏گیرد.مثلا خواهیم گفت: «تناسخ» این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود، در این جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، که یکى پشت سر دیگرى در آید، وجود ندارد.و در هر حال شایسته است ما به انواع تحول‏ها و نقلها اشاره کنیم:

1 ـ انتقال نفس انسانى از این جهان به سراى دیگر.

2 ـ انتقال نفس در سایه حرکت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه کمال، همان طور که جریان، در نفس نوزاد چنین است، زیرا نفس نوزاد از نظر کمالات کاملا به صورت قوه و زمینه است، ولى به تدریج به حد کمال مى‏رسد.3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و یا نطفه حیوان و یا جنین انسان، و به دیگر سخن: آنگاه که انسان مى‏میرد، روح او به جاى انتقال به نشأه دیگر، باز به این جهان باز مى‏گردد، و در این بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، که با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، این بدن که ما از آن به جسم تعبیر آوردیم گاهى نبات است، و گاهى حیوان است، و گاهى انسان، و در حقیقت روح انسان پس از آن همه تکامل، تنزل یابد و به نبات یا حیوان و یا جنین انسانى تعلق گیرد، و بار دیگر زندگى را از نو شروع کند، واقعیت مثل معروف «روز نو و روزى از نو» تجسم پیدا مى‏کند، این همان تناسخ است که در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه یونان، بلکه در مجامع فکرى بشر مطرح بوده است و غالبا کسانى که تجزیه و تحلیل درستى از معاد نداشتند به این اصل پناه مى‏بردند، گوئى اصل تناسخ جبران کننده مزایاى معاد است و بازگشت انسان به این دنیا، و تعلق نفس به بدن مادى، گاهى براى دریافت پاداش، و با براى کیفر بینى است، مثلا کسانى که در زندگى دیرینه خود درست کار و پاکدامن بوده‏اند بار دیگر که به این جهان باز مى‏گردند و از زندگى بسیار مرفه و دور از غم و ناراحتى (به عنوان پاداش) برخوردار مى‏شوند، در حالى که آن گروه که در زندگى پیشین خود تجاوزکار و ستمگر بوده‏اند براى کیفر، به زندگى پست‏تر باز مى‏گردند ـ تو گوئى ـ اگر امروز گروهى را مرفه و گروه دیگرى را گرسنه و برهنه مى‏بینیم این به خاطر نتیجه اعمال پیشین آنها است که به این صورت تجلى مى‏کند و هرگز تقصیرى متوجه فرد یا جامعه نیست.ما با این که از آمیختن بحث‏هاى فلسفى و کلامى به بحثهاى اجتماعى مى‏پرهیزیم ولى در این جا از اشاره به نکته‏اى ناگزیریم و آن این که اعتقاد به تناسخ به این شکل، مى‏تواند اهرمى محکم در دست جهانخواران باشد که عزت و رفاه خود را معلول پارسائى دوران دیرینه، و بدبختى و بخت برگشتگى بیچارگان را نتیجه زشتکاریهاى آنان در زندگیهاى قبلى قلمداد کنند و از این طریق، بر دیگ خشم فروزان و جوشان توده‏ها که پیوسته خواستار انقلاب و پرخاشگرى بر ضد مرفهان و مستکبران مى‏باشند، آب سرد بریزند و همه را خاموش نمایند.اگر مارکسیسم مى‏گوید «دین افیون ملتها است» باید چنین اندیشه‏هاى دینى را افیون ملتها بداند و آن را در خدمت مستکبران و غارتگران بیاندیشد، نه آئینهاى منزه از این خرافات را، و شاید به خاطر این انگیزه بوده است که اندیشه تناسخ در سرزمینهائى مانند «هند» رشد نموده که از نظر بدبختى و گسترش فاصله طبقاتى وحشت زا و هولناک مى‏باشد .به طور مسلم صاحبان زر و زور براى توجیه کارهاى خود، و براى فرو نشاندن خشم ملتهاى گرسنه و برهنه به چنین اصلى پناه مى‏بردند، و رفاه خود و سیه‏روزى همسایه دیوار به دیوار را از این طریق توجیه مى‏نمودند، تا آن هندى بیچاره به جاى فکر در انقلاب، بر زندگى قبلى خود تاسف ورزد، و با خود بگوید چرا من در هزاران سال پیشین در این جهان که زندگى مى‏کردم چنین و چنان کرده‏ام که اکنون دامنگیرم شده است، ولى خوشا به حال آن خواجگان که هم‏اکنون میوه نیکوکارى خود را مى‏چینند، بدون آنکه ستمى به کسى بنمایند.یک چنین اصل درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است که متأسفانه در سرزمین هند رشد و نمو کرده است.در هر حال ما در این جا به بحث فلسفى خود ادامه مى‏دهیم و اقسام تناسخ را یادآور مى‏شویم: اصولا از طرف قائلان به تناسخ سه نظریه مطرح مى‏باشد که عبارتند از: 1 ـ تناسخ نامحدود.2 ـ تناسخ محدود به صورت نزولى.3 ـ تناسخ محدود به صورت صعودى.هر چند هر سه نظریه، از نظر اشکال تصادم با معاد یکسان نمى‏باشند، (2) زیرا قسم نخست از نظر بحثهاى فلسفى باطل و با معاد کاملا در تضاد مى‏باشند، در حالیکه قسم سوم فقط یک نظریه فلسفى غیر صحیح است هر چند اعتقاد به آن، مستلزم مخالفت با اندیشه معاد نیست، همان گونه که قسم دوم نیز مخالفت همه جانبه با اندیشه معاد ندارد، ولى چون همگى در یک اصل اشتراک دارند و آن انتقال نفس از جسمى به جسم دیگر، از این جهت قسم سومى را نیز در شمار اقسام تناسخ مى‏آوریم.اینک به توضیح اقسام نامبرده از تناسخ مى‏پردازیم :

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تناسخ و معاد

مقاله در اثبات معاد از طریق توحید

اختصاصی از فی توو مقاله در اثبات معاد از طریق توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در اثبات معاد از طریق توحید


مقاله در اثبات معاد از طریق توحید

لینک پرداخت و دانلود *پایین صفحه*

 

فرمت فایل : Word(قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه : 16

 

فهرست مطالب:

 

اثبات معاد از طریق توحید

این چند تعبیر در قرآن آمده است. در خلقت، باطل در کار نیست، حق است، این آسمان و زمین به حق آفریده شده‏اند نه به باطل. ما که خلق کننده هستیم در خلق عالم لاعب یعنی بازی کنند نبوده‏ایم. «افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون‏» ۳ (باز کلمه «عبث‏» آمده است) شما خیال کرده‏اید که مرجوع نمی‏شوید پس عبث آفریده شده‏اید؟ این چند کلمه همه در مورد قیامت آمده، یعنی قرآن این طور می‏گوید که اگر قیامتی نباشد معنایش این است که هستی بر باطل است، هستی بازیچه است، هستی بیهودگی است. اما در اینجا کلمه «لاعب‏» آمده است: «و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لا عبین‏» .

اینجا باید مطلبی را توضیح بدهیم. به چه می‏گویند «بازی‏»؟ این کلمه «لعب‏» باید روشن بشود تا بعد مطلب آیه قرآن روشن بشود. بچه - یا بزرگ که معمولا بازی بیشتر کار کودک است - در می‏آید مشغول بازی می‏شود. کاری را شروع می‏کند. مثلا می‏آید اتاقک می‏سازد، شتر یا اسب درست می‏کند. بازی‏اش که تمام می‏شود خرابش می‏کند می‏رود. باز دفعه دیگر همان را درست می‏کند. شما اگر درست در کار این بچه دقت کنید که چه هدفی در این کارش نهفته است، هیچ هدفی، هیچ حکمتی در کار خود آن بچه پیدا نمی‏کنید; یعنی اثری واقعا بر آن مترتب باشد، هرگز اثری بر آن مترتب نیست. فرض کنید می‏روند فوتبال بازی می‏کنند. چندین بار توپ از این طرف می‏رود آن طرف و از آن طرف می‏رود این طرف، به این دروازه وارد می‏شود، به آن دروازه وارد می‏شود. شما از نظر نفس کار در نظر بگیرید، به روح آن بچه کار نداشته باشید، به خود کار توجه کنید.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در اثبات معاد از طریق توحید

تحقیق در مورد معاد در نگاه خیام و حافظ

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد معاد در نگاه خیام و حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معاد در نگاه خیام و حافظ


تحقیق در مورد معاد در نگاه خیام و حافظ

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه22

                                                             

فهرست مطالب

 

 

معاد در نگاه خیام و حافظ

 

معاد اندیشی

 

دیگرگون

 

معاد اندیشی عرفانی

 

معاد اندیشی دینی

 

حکیم عمر خیام نیشابوری در یکی از سالهای نیمه اول سدة پنجم هجری به دنیا آمده و در حوالی سال 520 ه. از دنیا رفته است، این سالها مطابق با دورانی است که متشرعان و دکان داران مذهب با طرز فکر خشک و انعطاف ناپذیر خود آراء مخالف خود را بر نمی تابیدند و با برچسب تکفیر مخالفان خود را از سر راه بر می داشتند، خیام یکی از بزرگان تاریخ ادبیات فارسی است که از تهمت الحاد در امان نمانده است. اما آیا به درستی خیام ملحد بوده است یا اینکه افکار او نگاه هنرمندانه و معترض به عالم هستی است که درشعر دیگر هنرمندان و شاعرانی که به مسلمانی و خوش مذهبی معروفند نیز وجود دارد. برای نمونه حافظ که قرآن را با چارده روایت می خوانده است دربسیاری از مضامین با خیام هم داستان است اما زبان و نحوه ی بیان این دو فرق دارد؛ در این مقاله از چندین مضمون مشترک شعر حافظ و خیام (آفرینش ، خدا، جبر و اختیار، قضا و قدر، مرگ) تنها به مسئلة روح و معاد پرداخته شده است.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معاد در نگاه خیام و حافظ