فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله قیامهای شیعیان در دوران عباسیان

اختصاصی از فی توو دانلودمقاله قیامهای شیعیان در دوران عباسیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

کلمات کلیدی : تاریخ، قیام، شورشهای شیعیان، عباسیان، الرضا من آل محمد، نفس زکیه، ابن طباطبا، شهید فخ، حسن بن زید
"عباسیان" با ادعای انتساب به خاندان پیامبر و شعار جلب رضایت و احقاق حقوق از دست رفته آنان قدرت را به دست گرفتند. گروهی از شیعیان پس از دوران سختی که در زمان امویان پشت سرگذاشته بودند به عباسیان که با شعار "الرضا من آل محمد" بر سرکار آمده بودند، امید بستند.
بعدها رویگردانی عباسیان از این شعار و تحت فشار و شکنجه قرار گرفتن علویان موجب جدایی این دو جریان شد و قیامها و شورشهای مختلفی در نواحی مختلف در دوران خلفای عباسی به رهبری علویان سازماندهی شد.
انگیزۀ قیامها
انگیزۀ اصلی این قیامها در دست گرفتن حکومت و احقاق حقوق از دست رفته علویان و امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حکومت ظلم و جور عباسی بوده است. هر چند انگیزه‌های غیرالهی نیز در مواردی دیده می‌شد، اما هدف بیشتر این قیامها و افرادی که آن را همراهی می‌کردند اهداف اصلاحی بود، به هر حال درگیری بین دو حزب علوی و عباسی در قالب بحثهای کلامی و ادبی آغاز شده و سرانجام به مرحلۀ عمل و میدان جنگ کشیده شد.[1]

نخستین قیام علویان
نخستین قیام علوی در روزگار عباسیان در زمان خلافت منصور، قیام "محمد بن عبدالله بن حسن" در سال 145 هـ ق بود که شیعیانش او را "نفس زکیه" و "المهدی" می‌نامیدند. محمد خلافت را حق خود می‌دانست از این رو با گروهی از یارانش از بیعت با سفاح امتناع کرد. محمد موفق شد حمایت گروه زیادی از مردم مکه و مدینه از جمله فقیهانی چون مالک بن انس را به خود جلب کند.
محمد برادرش ابراهیم را نیز برای نشر دعوت خود به بصره فرستاد. منصور از در مدارا نامه‌ای به محمد نوشت اما محمد که خلافت را حق خود می‌دانست در نامه‌ای تند، منصور را به عنوان غاصب خلافت ملامت کرد. منصور عیسی بن موسی ولیعهد خویش را برای جنگ با محمد فرستاد و با فرستادن نامه‌هایی به مردم مدینه و وعده‌های دروغین، آنان را از اطراف محمد پراکنده کرد و موفق به قتل محمد و پیروزی در جنگ با او شد. پس از مدتی سپاه خلیفه به جنگ با ابراهیم رفتند و موفق شدند سپاه ابراهیم را در سال 145 هـ. ق شکست دهند.[2]
در آغاز خلافت هادی، علویان منطقه حجاز به رهبری "حسین بن علی بن حسن بن حسین بن علی" (شهید فخ) قیام کردند. وی خلافت را حق خاندان علوی می‌دانست و قیام او اعتراضی به ظلم و تعدی‌های هادی بر علویان و قطع مستمری آنان بود.[3] حسین در سال 169 هـ. ق به مدت یازده روز مدینه را به تصرف درآورد، زندانیان را رها کرد و عاملان عباسی را به زندان افکند، سپس بسوی مکه رفت و در محلی بنام فخ با سپاه عظیم عباسی روبرو شد و علی رغم پایداری زیاد، سپاه وی درهم شکست و حسین و پیروانش به قتل رسیدند و او به "شهید فخ" معروف شد. علویان این فاجعه را پس از حادثه هولناک کربلا غمبارترین حادثه تاریخ به شمار می‌آورند و در سوگ شهیدان آن قیام، مرثیه‌ها سرودند.
"یحیی بن عبدالله " برادر "نفس زکیه" و از داعیان و مبلغان او بود و پس از شکست محمد در ری و طبرستان بکار دعوت مشغول شد و مردم را به امامت خویش خواند. هارون برای از بین بردن یحیی امارت خراسان را به فضل بن یحیی برمکی داد و او را در سال 175 هـ. ق با سپاهی به جنگ یحیی فرستاد. فضل یحیی را به صلح متمایل کرد بدین شرط که هارون امان نامه‌ای برای او بفرستد. هارون چنین کرد ولی هنگامی که یحیی نزد او آمد پیمان شکست و وی را به قتل رساند. البته قتل یحیی نه تنها از نفوذ علویان در دیلم گیلان و طبرستان نکاست بلکه زمینه مناسبی برای اولین دولت مستقل شیعی در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان فراهم آورد.[4]
"ادریس بن عبدالله" برادر دیگر محمد نفس زکیه و یکی از داعیان او بود. او در قیام فخ نیز شرکت کرد و چون این قیام به شدت سرکوب شد به مصر و از آنجا به مراکش رفت و در آنجا اولین دولت مستقل شیعی را بنیان گذاشت. هارون از خطر دولت نوپای او هراسان بود ولی به جهت دوری راه و اشتغال به جنگ‌های داخلی از جنگ با او منصرف شد. وی به پیشنهاد "یحیی برمکی" فردی را بنام "شماخ" مأمور قتل وی کرد. شماخ نزد ادریس رفت و ادعا کرد که پزشک و از علویان است و به این خدعه، ادریس را به قتل رساند. یاران ادریس نام نوزاد متولد نشدۀ او را ادریس گذاشتند و او را به رهبری خود برگزیدند و ادریس دوم بنیان گذار واقعی دولت ادریسیان است.
گرچه حکومت ادریسیان بدون جنگ و قیام و شورشِ قابل توجهی قدرت گرفت، لیکن از حیث سرپیچی از حکومت مرکزی و تشکیل دولت مستقل پس از امویان اندلس دومین دولت مستقل و معارض است که از پیکره عظیم خلافت عباسی جدا شد.[5]
در زمان مامون گروهی از اعراب و علویان که از تمایلات ایرانی مأمون و کارگزاران ایرانی‌اش ناراضی بودند به محمد بن ابراهیم علوی معروف به "ابن طباطبا" پیوستند. وی با شعار «الرضا من آل محمد» در کوفه قیام کرد و رهبری نظامی را به سری بن منصور شیبانی مشهور به "ابوالسرایا" که سابقاً از طرفداران مأمون بود سپرد. ابوالسرایا با مسموم کردن ابن طباطبا منحصراً وارد میدان شد ولی از هرثمة بن اعین فرماندۀ سپاه خلیفه شکست خورد. حرکت ابوالسرایا با دیگر حرکتهای علویان تا آن زمان تفاوت داشت، زیرا مردی غیر از خاندان اهل بیت هدایت آن را در دست داشت و برای اولین بار کوفه شاهد حرکتی علوی بود.[6]
قیام محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن حسین بارزترین انقلاب علویان پس از شهادت امام رضا(ع) است. وی قیام خود را از کوفه آغاز کرد وهمراه گروهی از زیدیان به شهرهای خراسان رفت.
عبدالله بن طاهر از طرف معتصم مأمور جنگ با محمد لیث شد و سرانجام او را دستگیر کرد و نزد خلیفه فرستاد. خلیفه او را به دام انداخت ولی محمد بن قاسم مخفیانه گریخت و تا پایان عمر همواره محرک شورشها و انقلاب‌هایی بر علیه حکومت آل عباس بود.[7]

 

قیام محمد دیباج
در دوران مامون، محمد دیباج فرزند امام صادق(ع) در حجاز در سال 200 هجری قیام کرد و در مکه بعنوان امیرالمؤمنین با او بیعت شد. از آنجا که این قیام فقط به مکه منحصر بود جدی تلقی نشد و محمد بن دیباج در حضور مردم خودش را خلع کرد.[8] از عوامل عدم موفقیت او ناتوانی در سازماندهی دقیق قیام، اعتماد به یارانی سست کردار که برخی از ارازل واوباش مکه بودند و تردید برخی از مردم مکه برای بیعت با وی عنوان شده است.
از شورشهای موفقی که منجر به تشکیل دولتی مستقل بود شورش "حسن بن زید" بود وی که عالمی بزرگ و فقیهی دیندار و ساکن ری بود به دعوت مردم طبرستان به آن دیار رفت و در 250 هـ ق پس از پیروزی‌های درخشان توانست بر عاملان عباسی پیروز شود و دولت علویان طبرستان را ایجاد کند و به "داعی کبیر" ملقب شود. حکومت علویان طبرستان حدود 60 سال مستقل از حکومت مرکزی به حیات خود ادامه داد.
سید جلال الدین در بغداد
در سال 201 ق. در حالی که 21 سال داشت برای دیدن برادرش امام رضا علیه السلام همانند بسیاری از سادات و علویان از مدینه به بغداد آمد و تا سال 204 در این شهر اقامت داشت. علت توقف آن حضرت در بغداد معلوم نیست ولی برخی از مورخان معتقدند که وی در بغداد به امر برادرش امام رضا علیه السلام مشغول به تبلیغ بود، تا این که در سال 203 ق. خبر شهادت امام رضا علیه السلام به او رسید و در این زمان سادات و بزرگان و شیعیان برای عرض تسلیت خدمت او رسیدند و برای اولین بار در آن مجلس مسأله نهضت و مقابله با حاکم ستمگر زمان مأمون عباسی مطرح شد و لذا سید اشرف در سال 204 ق. وقتی که مأمون از مرو عازم بغداد شد، آن شهر را ترک کرد و به ایران مهاجرت نمود و همانند اغلب سادات و علویان به نقاط امن ایران پناهنده ‌شد و به صورت مخفیانه مشغول ترویج و تبلیغ شریعت محمدی و علوی گردید و مقدمات کار نهضت و قیام را فراهم می‌ساخت.
مهاجران آل ابی‌طالبعلیه السلام
خلفای عباسی که با استفاده از شهرت و محبوبیت آل ابی طالب و با طرح شعارهای فریبنده به قدرت رسیده بودند. از همان ابتدا علویان بالاخص امامان معصوم شیعه را سدّی برای پیشبرد اهداف و مقاصد خود می‌دانستند. بنابراین با تمام وجود سعی می‌کردند که آنها را از میان بردارند. البته هر وقت که لازم بود و موقعیت ایجاب می‌کرد، ظاهراً علویان پسر عموی عزیزشان بودند و هرگاه فرصتی دست می‌داد آنها را زندانی و شهید می‌کردند. مأمون همانند سایر خلفای عباسی وقتی خطر شورش علویان را در اوایل خلافت خود احساس کرد. جهت فرو نشاندن شورش‌های آنان، امام رضا علیه السلام را طبق نقشه‌ای به مرو دعوت کرد و مقام ولایتعهدی را به ایشان تفویض نمود و برای آن حضرت از مردم بیعت گرفت و تا حدی با این سیاست به تحکیم و تثبیت حکومت خویش پرداخت. اما افشاگری‌ها و مخالفت امام نسبت به اقدامات مأمون موجب شد که این خلیفه ستمگر عباسی چهره واقعی خویش را نشان داده و امام رضا علیه السلام را به شهادت برساند. از سوی دیگر وقتی خبر ولایت‌عهدی حضرت رضا علیه السلامبه مدینه رسید. علویان به شوق ملازمت آن حضرت و به جهت همکاری و تبلیغ و تحکیم دین مبین اسلام متوجه ایران شدند. اما شهادت حضرت رضا علیه السلامهمه آنان را غافل‌گیر کرد و به دنبال سخت‌گیری کارگزاران خلیفه عباسی در مناطق مختلف کشور، متواری و عده‌ای در نبردی نابرابر به شهادت رسیدند و گروهی از سادات همانند سید جلال الدین اشرف به کوهستان‌های گیلان پناهنده شدند و حتی حیله‌های مرموزانه مأمون همانند عزاداری، لباس سیاه پوشیدن، و ازدواج دخترش با حضرت جوادعلیه السلام که به منظور کاهش عکس العمل‌های علویان بود، مؤثر واقع نشد و شورش سادات در اقصی نقاط کشور بر علیه مأمون تداوم یافت.[5]
علت انتخاب گیلان
گیلان که بخش جلگه‌ای و نواحی ساحلی دریا را شامل می‌شد. بخش کوچکی از سرزمین پرآوازه دیلمان[6] بود.
پس از روی کار آمدن خلفای اموی و عباسی دیلمیان همواره در حال مبارزه با خلفا و مورد ظلم و تعدّی آنها بودند. دیلمیان از راه پناه دادن به آل علیعلیه السلام می‌خواستند به هر کیفیت شده خلفا را براندازند و مظلوم را یاری دهند.
از نوشتة ابوالفرج اصفهانی، چنین بر می‌اید علویان که جان آنان از ناحیه خلفا در معرض خطر بود با راهنمایی و توصیة برامکه به دیلمان پناه می‌بردند. وی می‌نویسد: «یحیی بن عبدالله بن الحسن پس از واقعة فخّ (محلی در نزدیکی مکه که در آنجا میان حسین بن علی بن الحسن با هادی عباسی در سال 169 ق. واقعة مرعوف رخ داد.) مدتی نهانی می‌زیست و گمنام در شهرها می‌گشت. فضل بن یحیی برمکی از مکان او مطلع شد، به وی پیغام داد که از آن مکان خارج گردد و آهنگ دیلمان بنماید و فرمانی نوشت که کسی در راه‌ها متعرّض وی نگردد. یحیی به طور ناشناس به دیلم رفت 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  41  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله قیامهای شیعیان در دوران عباسیان

دانلود مقاله ایران در عصر عباسیان

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله ایران در عصر عباسیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

1. وضعیت ایران پس از روی کار آمدن خاندان عباسی
2. نقش ایرانیان در وزارت
3. برآمدن خاندانهای حکومتگر ایرانی
4. بررسی نهاد خلافت و تغییراتی که در عصر عباسیان پیدا کرد به عنوان یک مرکز مشروعیت دهنده با تکیه بر اندیشه ایرانشهری.
شعارهایی که عباسیان را به قدرت رسانید توانست یک چند گروههای مخالف آنان را نظیر علویان، خوارج و قبایل عرب مخالف خلافت بنی امیه که باهم مرتب درگیری داشتند را به خود جلب کند و آنان را بر علیه دشمن مشترکشان یعنی امویان متحد کند. نزاعهای داخلی و درگیریهایی که پس از به خلافت رسیدن عباسیان میان آنان و گروههای رقیبشان رخ داد، نشان از آن داشت که عباسیان تنها نبودند که توانستند این انقلاب را به ثمر برسانند بلکه مشارکت گسترده گروههای مختلف که تحت عنوان شعار کلی مبنی بر بازگشت به سنتهای پیش از امویان که آنان را به دور هم جمع کرده بود توانست خلافت امویان را از بین ببرد. خطبه ای را که ابوالعباس سفاح در روز نخست خلافت ادا کرد و عمش آن را ادامه داد حاکی از آن بود که نخست عباسیان مدعی بودند که شناختن حق آنها به خلافت الزامی است و آنان به تفضیل اصلی خلافت را بدست گرفته اند با موافقت خلق همچنین برای گروههای رقیب خود نیز این مسئله را مسجل کردند که امر خلافت از آغاز به آنها راست شده و آنان نباید در این مهم با عباسیان درگیر شوند.
اکنون زمان آن فرارسیده بود تا شعارهایی که در هاله ای از ابهام پیچیده شده بود و عباسیان به کمک آن توانستند سایر گروههای مخالف خلافت امویان از جمله علویان را با خود متحد کنند صورت مشخص تر و دقیقتری به خود بگیرد. این مشخص بود که از آغاز عباسیان خلافت را تنها و بی رقیب می خواستند اما گروههای مختلفی که در سقوط امویان و همراهی عباسیان نقش داشتند حال هر کدام به تنهایی مدعی تخت خلافت بودند. مهمترین این گروهها علویان بودند که عباسیان با شعارهای آنان توانستند حامیان آنان را در حمایت از خود بسیج کنند اما حال که عباسیان خلافت را تصاحب کردند علویان ، آنان را غاصب
می دانستند و خلافت آنان را فاقد مشروعیت لازم می دانستند به همین جهت عباسیان برای آنکه حقانیت خود را در امر خلافت نسبت به علویان برجسته نشان دهند شعارشان را که تا آن زمان انتقال خلافت از طریق وجاهت و سفارش از ابوهاشم به جدشان محمد بن علی صورت گرفته بود ، تغییر دادند و در عوض مدعی شدند که امامت از زمان وفات پیغمبر بدون فترت به آنها تعلق داشت و در تقویت دعوی عباسیان و رد ادعای برخی اعقاب علی که امامت را حق خود می دانستند نسبی خاصی پیش کشانده شد. عباسیان می گفتند که از پشت جدشان عباس بودن ، اهمیتی بیشتر از نسل فاطمه دختر کوچک پیامبر و زوجه علی دارد. از آن جهت که فاطمه زن بود و ابوطالب پدر علی و عم پیامبر که هرگز آشکارا قبول اسلام نکرده بود در صورتی که عباس عم پیغمبر اسلام پذیرفته بود. بهمین جهت عباسیان در امر خلافت خود را محق تر از علویان نشان دادند اما در آن سو علویان ضمن رد کردن ادعای عباسیان در امر خلافت دست به قیامهایی گسترده بر علیه عباسیان زدند و بدین ترتیب مخالفت خود با آنان را عملا نشان دادند. قیام محمد و ابراهیم ملقب به النفس الزکیه در منطقه حجاز و تعرض سخت منصور خلیفه عباسی به آنان یادآور خاطره قیام زید و پسرش یحیی بر علیه امویان بود در نظر علویان همچنین بعدها قیام حسین بن علی بن حسن و یارانش در زمان هادی که به شهدای فتح مشهور شدند، حکایت از آن داشت که علویان هزگز ادعای عباسیان را در امر خلافت به رسمیت نشناختند و آنان را بسان امویان غاصب تلقی
می کردند. اما خطر دیگری که خلافت نو پای عباسیان را از هر سو تهدید می کرد ابومسلم خراسانی بود. عباسیان اگرچه با شعار « الرّضا من آل محمد » توانستند ناراضیان را در پشت سر خود جمع کنند اما کسی که در نهایت بیرق خلافت را در دستان آنان نهاد ، ابومسلم بود به همین جهت عباسیان سخت ( در روزهای نخست خلافت خود) به ابومسلم و سپاهیانش محتاج بودند. ابوالعباس سفاح خلیفه نخست عباسی فرصت آن را نیافت تا کار ابومسلم را یکسره کند و این مهم ، به عمش ابوجعفرالمنصور که پس از وی به خلافت رسید، سپرده شد. منصور نخست به وسیله ابومسلم دیگر مدعیان خلافت و کسانی راکه
می توانستند حیات نوپای خلافت عباسی را بخطر اندازند را از میان برد. کسانی چون معبد الله بن علی عموی منصور یا بهافرید و یا لشگری از چینیان را که مرزهای شرقی جهان اسلام را مورد تاخت و تاز قرار داده بودند و یا قیامی که به طرفداری از علویان در بخارا به پا شده بود.
در نهایت پس از آنکه منصور خلیفه عباسی توانست بوسیله ابومسلم آرامش و امنیت خلافت عباسی را تضمین کند اقدام به حذف او کرد. البته از میان بردن ابومسلم چندان به آسانی صورت نگرفت چرا که اهمیت ابومسلم به عنوان حلقه اتصال زنده میان حکومت مرکزی ای که در شرف پیدایی بود و ولایتی که قدرت مرکزی نفرات نظامی و پر شورترین طرفدارانش را از آنجا گرد آورده بود، هنگامی آشکار گردید که خراسان بدنبال قتل وی دستخوش شورشهای پی در پی شد. نخستین این شورشها، خروج سنباد بود که قیام وی هفتاد روز بطول انجامید. همچنین جنبش سنباد به تشکیل یک سازمان مخفی به نام بومسلیمه منجر شد که سالها به پرورش احساسات ضد عباسیان می پرداخت.
خروج استاذسیس و المقنع در نواحی کش و نسف پس از سنباد سخت از حمایت محلی برخوردار بود همچنین بعدها خروج اسحق ترک که همگی نشان از محبوبیت بالایی بود که ابومسلم در میان ایرانیان داشت. بهر ترتیب عباسیان توانستند از میان این انقلابها و بحرانهایی که در دهه های نخستین خلافت آنان را فراگرفته بود، جان به در برند و پایه های خلافت خود را پس از آن محکم کنند، اما آنچه که در این میان مهم بود میراثی بود که عباسیان در جهت تثبیت و استقرار خلافت خویش از اسلاف خود به ارث بردند. این میراث که ارزش آن به مراتب بالاتر از بهایی بود که عباسیان در جهت تثبیت خلافت خویش پرداختند، توانست حیات خلافت خاندان عباسی را برای قرنهای پس از آن تضمین کند. نیک می دانیم معاویه نخستین کسی بود که پس از تثبیت خلافت سفیانیان تمام سعی خود را به کار برد تا یزید پسرش را ولیعهد خود قرار دهد.برغم مخالفتهای پراکنده ای که توسط کسانی چون حسین بن علی ، عبدالله بن عمر و ... صورت گرفت ، یزید بن معاویه خلیفه شد و این نخستین بدعتی بود که پس از وفات پیغمبر در امر خلافت صورت گرفت و در حقیقت عمل وی مستلزم الغای نظام انتخابی شد که پیش از آن برقرار بود و به جای آن نظام جانشینی میراثی برقرار شد. همه خلفایی که پس از معاویه بر سر کار آمدند از بدعت وی پیروی کردند و همین مهم به عنوان میراثی اصیل از امویان به عباسیان رسید که باعث شد بتوانند پنج قرن قدرت را در دست داشته باشند. البته گفتنی است که امویان به ابتکار خود این عمل را انجام ندادند بلکه در برخورد با تمدنهایی چون ایران و بیزانس آنان نیز با شیوه وراثتی سلطنت آشنا شدند و بعدها مستقیما آن را به کار گرفتند.
همچنین در آن هنگام که حضرت محمد به عنوان فرستاده خدا کلام او را به مردمان ابلاغ می کرد یک نظام خداسالاری استقرار یافت و آن حضرت در واقع همچون نایب خدا بر روی زمین قرار داشت. پس از رحلت پیغمبر گونه ای از خداسالاری دوم روی کار آمد چه خلفای راشدین خود را ناگزیر از آن
می دانستند که دستورهای قرآن را ملاک اعمال خود قرار دهند و در کارهای خود پا به جای پای پیغمبر نهند. از بیم اشتباه هرجا که در گرفتن تصمیم دچار شک می شدند از هرکس که سخنان پیغمبر را شنیده و با او نزدیکتر زیسته بود می پرسیدند تا چنان نباشد که عملشان مخالف عمل پیغمبر نشود اگر می خواستند به ابتکار خود عمل کنند عامه مسلمانان هرچه زودتر وظایف ایشان را گوشزد می کردند. هنگامیکه پس از مرگ علی و بسیاری از اصحاب دیگر آن دسته از مردم از بین رفتند که می توانستند بخاطر نزدیکی خود با پیغمبر به اعمال خلفا اعتراض می کردند دیگر خلیفه مانعی برای انجام دادن خود می خواسته در برابر نداشت. (ح) بهمین جهت امویان با به کار بردن واژه خلیفه اللهی به جای فره ایزدی یا حق اصلی سلطنت ایرانیان برای خود مشروعیتی فوق مردمی قائل شدند عباسیان نیز که پس از امویان بر سر کار آمدند از همین روش برای خلافت کردنن سود جستند و مستقیما مشروعیت خلافت خود را بعدها از جانب خداوند دانستند. به کار بردن وازه خلیفه اللهی در زمان عباسیان آن هنگام که سستی و فتور راه یافته در ارکان و عناصر قدرتشان باعث پیدایش قدرتهای سیاسی مستقل و نیمه مستقل یا خاندانهای خود مختار شد تمهیدی شد تا عباسیان با کار برد این واژه در برتری خود نسبت به گروههای رقیب به عنوان یک مرکز مشروعیت دهند عمل کنند. همچنین خلفا در رقابت با علمایی که دعوی آشنایی با دین خداوند و احکام حلال و حرام را داشتند باید بر مذهب اصلی خود تاکید می ورزیدند تا جا را در کشاکشهای منزلت جویی به موضعی فروتر در غلتیدند.
از دیگر مواردی که امویان برای اخلاف خود باقی گذاشتند نظام دیوانسالاری بود که بعدها عباسیان برای اداره قلمرو پهناور خویش آن را بسط و گسترش دادند. نظام دیوان سالاریکه امویان بنا نهادند چندان گسترده نبود اما توان یاری رساندن به آنان را جهت اداره قلمرو خویش داشت عباسیان با به کارگیری عناصر غیر عرب در ساختار امپراتوری خویش بوروکراسی گسترده ای را ایجاد کردند که به آنان امکان
می داد تا با آرامش و امنیت بیشتری به اداره سرزمین پهناور خویش بپردازند. کاری که امویان غافل شدند یا حداقل مجال آن را نیافتند تا به بسط و گسترش آن دست بزنند در ارکان مختلف حکومت نو پای عباسیان بود. در نتیجه استیلای عباسیان که تحت حمایت خراسانیان برقرار گردید اوضاع ایران نیز رنگ تازه ای بخود گرفت و این بدان علت بود که ایرانیت در پیروزی این سلسه جدید و در پیگیری نظم
تازه ایی که جانشین سازمان عربی اموی شده بود سهم قاطعی داشت.
با چنین اوضاع و احوالی دیگر جای هیچگونه تردیدی نبود که از این پس باید ایرانیان به عنوان شرکای متساوی الحقوق دولت جدید شناخته شوند. حضور ایرانیان در صحنه های مختلف خلافت عباسیان این نکته را به آنان خاطر نشان ساخت که به تنهایی و بدون حضور ایرانیان قادر نخواهند بود که خلافت خویش را تثبیت و آن را به سرزمین پهناور اسلامی ادامه دهند. انتقال مرکز ثقل خلافت به سوی شرق پس از انقلاب عباسی فزونی وزیران، ندیمان، دبیران و کارشناسان مالی ایرانی در اوائل حکومت عباسیان و فراوانی نویسندگان، شاعران و نوازندگان ایرانی در زندگی فرهنگی روزمره قابل انکار نیست. نخستین تاثیر حضور ایرانیان در خلافت عباسیان پیاده کردن آیین و راه و روشی بود که در ایران عصر ساسانی در زمینه مللداری و طرز اداره سرزمین وجود داشت بوسیله ترجمه هایی از آثار آن دوره بدست برخی از اندیشمندان ایرانی. نفوذ آثار تمدنی ساسانیای در زمینه های حکومت و اداره امور که در حوالی پایان دوره اموی آشکار شده بود بواسطه انتقال این آثار در ترجمه آنها به زبان عربی قوی تر گشت و اندیشه هزاره ای امپراتوری جهانی در میان مسلمانان پدیدار شد.
بعلاوه بسیاری از ادبیات حکیمانه ایران میانه که بر پایه مجموعه های مواعظ و یا اندرزهای اخلاقی استوار بود جذب ادبیات اسلامی شد. در رساله سیاسی « عهد اردشیر» و « نامه تند» با ترجمه عربی ابن مقفع در دنیای اسلامی شناخته شد. همچنین با ترجمه خداینامه، عباسیان بیش از پیش با فنون کشور داری در ایرانن باستان آشنا شدند و آن را مستقیم در خلافت خویش به کار گرفتند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ایران در عصر عباسیان