فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی توو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تاریخ راهنمایی و مشاوره ایران

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله تاریخ راهنمایی و مشاوره ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

تاریخ راهنمایی و مشاوره را با توجه به تغییرات حاصل و مراحل اجرایی می توان به سه بخش تقسیم کرد:
بخش اول: برنامه ریزی و تمهید مقدمات
بخش دوم: تشکیل و گسترش برنامه راهنمایی تا انقلاب اسلامی
بخش سوم: برنامه راهنمایی و مشاوره بعد از انقلاب اسلامی
بخش اول از سال 1332 تا 1350 یعنی 18 سال را شامل می شود که اقدامات برنامه راهنمایی فراز و نشیب های زیادی را طی کرده است ، گاه با تمام امکانات کار شروع شده و گاه به حال تعطیل درآمده است.
بخش دوم که از سال 1350 تا 1375 را در بر می گیرد برنامه راهنمایی در دوره راهنمایی تحصیلی اجرا شده است. در این مدت اقدامات گسترده و همه جانبه برای تربیت مشاور ، معرفی برنامه و اجرای آن انجام گرفت و طرح های تعمیم برنامه در کلیه مقاطع تحصیلی تهیه شد که به علت مصادف شدن با انقلاب اسلامی اجرای آنها متوقف گردید.
بخش سوم از سال 1357 تا 1359 در مورد فراز و نشیب های زیادی در برنامه راهنمایی به وجود آمد. بدین ترتیب که از سال 1357 تا 1359 در مورد در مورد توقف یا ادامه برنامه با توجه به دگرگونی ارزش ها و برنامه های آموزشی و فرهنگی مطالعاتی انجام گرفت تا بالاخره در سال 1359 برنامه تعطیل شد. از سال 1357 تا 1359 نیز تغییراتی در اجرا و سازمان مراکز مشاوره انجام گرفت و از جمله مشاوران نیمی از وقت موظف خود را تدریس و نیمی از آن را به انجام خدمات مشاوره اشتغال داشتند. یعنی برنامه به صورت معلم – مشاور تغییر سازمان داد تا بالاخره در خرداد 59 به تعطیلی انجامید.
راهنمایی و مشاوره به صورت نصیحت کردن ، پند و اندرز ، امر به معروف و نهی از منکر و اظهار نظر در زمینه های مختلف اعم از ازدواج و یا تصمیم گیری های مختلف در زندگی از سوی بزرگان خانواده ، ریش سفیدان ، روحانیان و سایر افراد مورد وثوق از دیر باز وجود داشته است ولی گام های اولیه راهنمایی به صورت علمی از سال 1332 در ایران پایه گذاری شده است. از سال 1332 تا 1337 اقداماتی که انجام گرفته در زمینه تهیه و اجرای آزمون و در نهایت راهنمایی حرفه ای بوده است.
امور راهنمایی و مشاوره
راهنمایی و مشاوره ابعاد مختلفی دارد و ایجاب می کند از جنبه های متفاوت مورد مطالعه قرار گیرد. در این فصل مطالب زیر مورد بحث قرار خواهد گرفت:
- تربیت مشاور راهنمایی
- وظایف مشاوران
- مراکز مشاوره و راهنمایی
- راهنمایی دانش آموزان در عبور از تقاطع تحصیلی
- فرم های ارزشیابی از کار مشاوران
اقدامات کمیته هماهنگی برنامه های مشاوره و راهنمایی در جهت ارتقای کیفیت تربیت مشاور راهنمایی
اقداماتی که در جهت ارتقای کیفیت تربیت مشاور راهنمایی وسیله کمیته هماهنگی برنامه های مشاوره و راهنمایی انجام گرفته به شرح زیر است:
1. تهیه فهرست عناوین 30 واحد درس گرایش مشاوره و راهنمایی
2. تهیه فهرست عناوین دروسی که گذراندن آنها برای مشاور راهنمایی ضروری است.
3. تهیه و تنظیم برنامه تفصیلی کارورزان دانشجویان رشته های مشاوره و راهنمایی ، روان شناسی و علوم تربیتی با گرایش مشاوره و راهنمایی
4. بررسی روش های مطالعه درباره دانشجویان رشته های مشاوره مشاوره و راهنمایی ، علوم تربیتی و روان شناسی با گرایش مشاوره و راهنمایی و چگونگی اظهار نظر درباره صلاحیت آنان در اشتغال به سمت مشاور راهنمایی
5. همکاری در تعیین ضوابط انتصاب به سمت مشاور راهنمایی با وزارت آموزش و پرورش اینک هر یک از اقدامات مذکور اجمالاً مورد بحث قرار می گیرد.
مشاور راهنمایی کیست؟
مشاور یکی از کارکنان مدرسه است که حداقل دارای درجه درجه لیسانس بوده و با مسائل تعلیم و تربیت ، روان شناسی و فنون مشاوره و راهنمایی آشنا می باشد. او کسی است که با دارا بودن تخصص و تجربه لازم می تواند شما را با همکاری کارکنان مدرسه در رفع مشکلات فرزندتان یاری دهد. مشاور از خصوصیات حرفه ای خاص نظیر رازداری ، علاقه مند کمک به دیگران ، صمیمیت و مهربانی برخوردار و آماده است همیشه شما و فرزندانتان را جهت کمک در حل مشکل بپذیرد.
بنابراین لازم است در برخورد با هرگونه مشکلی اعم از مسائل تحصیلی ، طرح ریزی های شغلی و یا مشکلات مربوط به رفتار فرزند خود با مشاور مدرسه تماس بگبربد.
اساسنامه مراکز مشاوره و راهنمایی
الف- هدف:
1. انجام امور مشاوره و راهنمایی مدارس از طریق مشاوران راهنمایی
2. انجام تحقیقات لازم در زمینه شناخت دانش آموزان و مسائل و امور مربوط به مشاوره و راهنمایی
3. انجام خدمات تخصصی جهت دانش آموزانی که دارای مسائل و مشکلات خاص بوده و از مدارس به مرکز مشاوره و راهنمایی ارجاع می گردند.
ب- وظایف:
1. انجام تحقیقات ضروری و بررسی امکانات تحصیلی و شغلی در سطح منطقه ا همکاری مشاوران و تماس مداوم با سازمان هایی که در این امر نقشی دارند.
2. فراهم کردن وسایل و ابزار کار مشاوره و راهنمایی و کوشش در پیشرفت برنامه های مشاوره و راهنمایی
3. استفاده از رسانه های گروهی به منظور آشنایی معلمان ، معاونان ، کارکنان اداری و مدیران مدارس و همچنین اولیای دانش آموزان با امور مشاوره و راهنمایی .
4. ایجاد ارتباط دائم با سازمان های دولتی و بخش خصوصی و موسسات خیریه به نحوی که بتوانند ر رفع نارسایی های مادی و معنوی به دانش آموزان مدارس راهنمایی کمک نمایند.
5. پاسخگویی به مسائل مطروحه در شوراهای راهنمایی مدارس.
6. انجام خدمات تخصصی پزشکی ، روان پزشکی ، روان درمانی و اجتماعی به دانش آموزان از طریق تیم متخصص مرکز و یا معرفی به مراجع ذیصلاح
7. ایجاد هماهنگی در امور مشاوره و راهنمایی از طریق تشکیل جلسات لازم با شرکت مشاوران و یا نمایندگان آنان و کارشناس و یا رئیس اداره راهنمایی تحصیلی منطقه .
8. سعی در پیشرفت امور آموزش و پرورش مدارس راهنمایی تحصیلی.
9. مراجعه افراد گروه متخصص مرکز به مدارس در مواقع ضروری جهت انجام خدمات لازم و یا راهنمایی کارکنان مدرسه.
وظایف هسته های مشاوره تربیتی
هسته مشاوره تربیتی وظایف مختلفی به عهده دارند که ذیلاً به ذکر اهم آنها مبادرت می شود.
1. شناسایی دانش آموزانی که دارای مشکلات روانی و تربیتی می باشند که از طریق امور تربیتی مناطق و مربیان امور تربیتی به آنها ارجاع می گردد.
2. تشخیص اولیه مشکلات روانی و تربیتی دانش آموزان دشوار و استفاده از وسایل تشخیص نظیر مصاحبه ، مشاوره ، پرسش نامه ، اجرای تست ها و ...
3. ارائه خدمات اولیه در خصوص رفع مشکلات روانی و تربیتی دانش آموزان مورد نظر.
4. ارجاع موارد به مراجع ذیصلاح در مسائل روانی و تربیتی از طریق:
الف- ارتباط مستمر و فعال با روان پزشکان و روام شناسان نتعهد و متخصص در خصوص مسائل و مشکلات روانی.
ب- ارتباط مستمر و فعال با کمیته امداد امام ، سازمان بهزیستی یا سایر نهادهای خدماتی در استان مربوطه جهت رفع مشکلات اقتصادی
ج- ارتباط مستمر در امر درمان و رفع مشکلات دانش آموزان
5. پی گیری و نظارت مستمر در امر درمان و رفع مشکلات دانش آموزان.
6. تشکیل پرونده های روانی و تربیتی مطابق موازین علمی که به نحو محرمانه ای تنظیم می گردد.
7. پاشخگویی به مکاتبات در خصوص مسائل و مشکلات روانی و تربیتی
مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی دانش آموزان
این مراکز به پیشنهاد وزارت آموزش و پرورش و تایید سازمان امور اداری و استخدامی کشور دایر شده است.
در طرح تشکیلات این مرکز موارد زیر مورد بحث قرار گرفته است:
- تعریف مرکز
- اهداف
- وظایف
- تشکیلات
- وظایف کارکنان مرکز
- ساعات کار مرکز و نحوه پرداخت حق الزحمه به کارکنان
نظریه اهمیت و نقش این مرکز، موارد یاد شده رابه اختصار مورد بحث قرار می دهیم.
تعریف مرکز
مراکز مشاوره و خدمات روان شناختی ، مکانی است برای ارائه خدمات مشاوره و روان شناختی به دانش آموزان جهت شناخت ، هدایت ، شکل گیری و شخصیت و حل مشکلات آنان در دوره های مختلف تحصیلی.
اهداف
1. کمک به رشد همه جانبه دانش آموزان در زمینه های تحصیلی ، شغلی و سازشی
2. شناسایی مشکلات و ناهنجاری های حاد و شدید رفتاری دانش آموزان
3. ارائه راه حل هایی برای پیش گیری از توسعه و شیوع مشکلات رفتاری ، سازشی ، تحصیلی در سطح گسترده در مدارس با توجه به علل ایجاد کننده آنها .
اهم وظایف
1. ارائه خدمات روان شناختی و مشاوره ای به دانش آموزان در زمینه شناخت خود در ابعاد شخصیتی ، استعدادها و توانایی ها
2. معرفی عوامل بازدارنده رشد و شکوفایی استعداد ، شخصیت و پیشرفت تحصیلی
3. ارائه راه حل هایی برای پیش گیری از مشکلات رایج در مدارس.
4. اجرای آزمون های مختلف
5. انجام تحقیقات مورد نیاز و استفاده از نتایج تحقیقات انجام شده.
تشکیلات
در مرکز هر استان یا شهرستان های تابعه ، طبق ضوابطی مرکز مشاوره تاسیس می شود. مرکز مشاوره و روان شناختی دارای سه درجه است:
درجه بندی بر اساس تعداد دانش آموزان هر حوزه خواهد بود. مراکز مشاوره در تهران و سایر نقاط کشور زیر نظر معاونت پرورشی دایر می شوند و فعالیت می کنند.
کارشناس مسئول مشاوره استان بر برنامه ها و فعالیت های مرکز نظارت دارد.
- کارکنان مرکز بر اساس طرح مصوب و به تناسب تعداد دانش آموزان تعیین شده است.
1. مدیر اجرایی
2. رئیس
3. مسئول پذیرش و متصدی امور دفتری
4. مشاور (چهار نفر)
5. روان سنج و روان شناس (چهار نفر)
6. مدد کار (دو نفر)
7. محقق (نفر)
شرایط رئیس مرکز بارت است از:
- دارا بودن مدرک کارشناسی ارشد روان شناسی یا مشاوره یا علوم تربیتی با دو سال سابقه کار
- دارا بودن مدرک کارشناسی یا مشاوره یا علوم تربیتی با حداقل پنج سال سابقه کار در زمینه مربوط
- رسمی بودن از نظر خدمت
مراکز مشاوره خانواده
این مراکز نیز به موجب اساسنامه مصوب در استان ها و بعضی از مناطق آموزشی کشور دایر شده است.
هدف اساسی از تشکیل این مراکز ، کمک به کاهش مشکلات خانواده ها در زمینه های مختلف از جمله مشکلات تحصیلی فرزندان است.
براساس گزارش انجمن اولیا و مربیان کشور ، تعداد صد مرکز مشاوره خانواده ها دایر می باشد.
عوامل موثر در راهنمایی تحصیلی
تعداد قابل توجهی از مشاوران این مدارس متوسطه در سمت مشاور فعالیت دارند.
عوامل زیادی در راهنمایی تحصیلی دخالت دارند که مهم ترین آن عبارتنذ از :
1. استعداد و توانایی
2. رغبت
3. شخصیت
4. عوامل محیطی
یکی از عواملی که باید به عنوان عامل تعیین کننده در راهنمایی تحصیلی مورد توجه قرار گیرد ، استعداد و توانایی است. استعداد نمایانگر قدرت بالقوه ، و توانایی آمادگی بالفعل است. عامل دیگر رغبت است که نشانگر تمایل دانش آموز در نوع و وضعیت اهداف تحصیلی است. در مورد عامل شخصیت باید گفت که چون رشته تحصیلی جهت دهنده برای گزینش شغلی است و خصوصیات شخصی در اشتغال از اهمیت زیادی برخوردار است ، لذا در انتخاب رشته تحصیلی خصوصیات شخصیتی نیز باید در نظر گرفته شود و بالاخره در راهنمایی تحصیلی کلیه عوامل محیطی دانش آموز نظیر خانواده – وضعیت اقتصادی و اجتماعی و وسایل ارتباط جمعی موثرند که چون میزان تاثیر و جهات مختلف این عوامل نیاز به بحث بیشتری دارد ، در فصول آینده هر یک از آنها به طور مستقل مورد بحث قرار خواهد گرفت.
حالات مختلف مرتبط با عوامل موثر در راهنمایی تحصیلی
از عوامل چهارگانه موثر در راهنمایی تحصیلی ، بیشترین مشکلی که وجود دارد مربوط به استعداد و توانایی و رغبت است. در مورد مشکلات مربوط به شخصیت و عوامل محیطی ، مشاور به سهولت می تواند هماهنگی لازم ایجاد کند و مراجع را برای پذیرش واقعیت آماده سازد. در مورد استعداد و رغبت سه حالت وجود دارد:
1. استعداد و رغبت دانش آموز هماهنگ است.
2. هدف های تحصیلی مورد علاقه دانش آموز بالاتر از ظرفیت هوشی اوست.
3. هدف های تحصیلی دانش آموز پایین تر از ظرفیت هوشی اوست.
در حالت اول ، مشکلی وجود ندارد. در حالت سوم نیز مشاور به سرعت می تواند با ارائه واقعیت توقع دانش آموز را بالا ببرد و با ظرفیت ذهنی او هماهنگ سازد. آنچه از نظر مشاور مشکل جدی است و می تواند وقت زیادی از او اشغال کند ، انتخاب هدف های جاه طلبانه توسط مراجع است که مواجه کردن او با واقعیت و پایین آوردن سطح علاقه و رغبت او در حد ظرفیت هوشی او ممکن است.
و در نهایت به ناسازگاری های شخصیتی و گاه به انزوا و در مواردی حتی به خودکشی منتهی می شود. در مورد مراجعان مذکور مشاور باید سعی کند سطح تمایلات وعلایق آنان را با استفاده و توانایی آنها هماهنگ ستزد ، یا به عبارت دیگر سطح علایق دانش آموزانی با ادعاهای جاه طلبانه را تنطل دهد و آنان را به قبول واقعیت متقاعد سازد.
پیشرفت تحصیلی و هوش
دانش آموزان از نظر پیشرفت تحصیلی و ارتباط آن با هوش به چهار گروه تقسیم می شوند:
1. دانش آموزانی که کمتر از استعداد خود کار می کنند.
2. دانش آموزان پر توقع که هدف هایی بالاتر از قدرت ذهنی خود انتخاب می کنند
3. دانش آموزان با ظرفیت ذهنی بالا که هدف های پایین بر می گزینند
4. دانش آموزانی که در حد ظرفیت ذهنی خود تلاش می کنند
در مورد گروه 4 مشکلی وجود ندارد و هدف اصلی در مشاوره آن است که سه گروه اول را به این گروه نزدیک سازد. بدین منظور وضعیت هر یک از گروههای فوق و خدماتی را که مشاور باید به آنان ارائه کند ، مورد بحث قرار می دهیم.
1- دانش آموزانی که کمتر از استعداد خودکار می کنند.
2- دانش اموزان پرتوقع
3- دانش آموزان کم توقع
4- دانش آموزان نابغه نما
رغبت و استعداد
به طوری که در فصول قبل گفته شد در انتخاب رشته تحصیلی رغبت و استعداد نسبت به یکدیگر سه حالت دارند:
1. استعداد در سطح پایین و رغبت در سطح بالاست.
2. استعداد در سطح بالا و رغبت در سطح پایین تر قرار دارد.
3. رغبت و استعداد هماهنگ است.
حالت اول موردی است که ظرفیت هوشی کم است و مراجع هدف های جاه طلبانه دارد.
حالت دوم عکس این حالت است ؛ مراجع ظرفیتی هوشی بالایی دارد ، ولی به هدفهای کوتاه مدت و سطح پایینی بسنده کرده است.
زمانی که بین رغبت و استعداد ناهماهنگی وجود دارد ، تعیین کننده ، ظرفیت هوشی و استعداد است و کار مشاور تفهیم و شناساندن و پذیرش وضعیت هوشی دانش آموز به خودش و اولیای اوست

 

ارزیابی و حوزه رغبت

 

1- رغبت های ابراز شده
2- رغبت های آزمون شده
3- و بالاخره رغبت های فهرست شده
مشاوره در مورد دانش آموزانی که پیشرفت تحصیلی ندارند
مشاور در مورد دانش آموزانی که پیشرفت تحصیلی ندارند ، باید علت یا علل را بررسی کند. در مورد علل عدم پیشرفت تحصیلی می توان موارد زیر را پیش بینی کرد:
1- ضعف پایه تحصیلی: دانش آموز باهوشی ممکن است در دوره ابتدایی یا راهنمایی تحصیلی درس نخوانده و با نمرات کم یا ارفاق های بیجا قبول قبول شده باشد و در نتیجه درست خواندن یا نوشتن فارسی و یا مفاهیم ریاضی ابتدایی و زبان خارجی را به خوبی فرا نگرفته باشد. اینک که او به مقطع دبیرستان رسیده است به علت ضعف پایه ، در ریاضی و زبان و سایر دروسی که متکی بر پایه است ، مشکل دارد.
در مورد چنین دانش آموزی مشاور باید برای فراگیری دروس پایه از نقطه ای مه ضعف دارد ، برنامه ریزی کند و با کمک خانواده از طریق کلاس های خصوصی یا معلمان واجد شرایط سردخانه ضعف پایه او را جبران کند. فشار آوردن و وادار کردن دانش آموز به زحمات شبانه روزی در سطح بالای تحصیلی بدون توجه به پایه بی فایده است. آماده کردن دانش آموز و اولیای وی برای چنین برنامه ای نیاز به جلسات مشاوره دارد که متولی آن مشاور راهنمایی است.
2- دانش آوزانی که علت عدن پیشرفت تحصیلی آنان پایین بودن بهره هوشی است: در مورد چنین دانش آموزانی اولاً مشاور با اجرای آزمون و سایر فنون مشاوره باید از پایین بودن بهره هوشی آنان مطمئن شود. ثانیا این واقعیت را به پدر و مادر و دانش آموز و معلم تفهیم کند. سپس برنامه های آموزشی دانش آموز را بر اساس میزان ظرفیت هوشی او تنظیم و این برنامه را با معلم و پدر و مادر هماهنگ کند تا آنان توقع پیشرفت او را در حد توان هوشی او تعدیل کنند. قبولاندن هوش پایین به شاگرد و اولیای او احتمالاً چندین جلسه مشاوره را در بر می گیرد که مشاور باید در این مورد اقدام کند و پیگیری لازم را به عمل آورد.
3- دانش آموزانی که به علت کمبود یا نبود انگیزه تحصیلی درس نمی خوانند: دانش آموزانی وجود دارند که از نظر هوشی ظرفیت لازم را دارند و ضعف پایه تحصیلی نیز ندارند، ولی برای درس خواندن موقتا یا همیشه تنبلی می کنند و پدر و مادر ، آنان را با اعمال فشار به درس خواندن وادار می کنند. در مورد این گونه دانش آموزان مشاور باید علت تنبلی را جستجو و برای درس خواندن دانش آموز انگیزه ایجاد کند. تشویق کردن به انحای مختلف ، ایجاد زمینه های موفقیت برای دانش آموز ، او را به هنگام موفقیت تایید کردن ، استفاده از رقابت های سازنده و در مجموع بکار بردن اگیزه های طبیعی و در پاره ای موارد انگیزه های مصنوعی با رعایت میانه روی می تواند کارساز باشد.
لازم به یادآوری است که رشوه دادن به دانش آموز در تعلیم و تربیت ، نظیر پدرانی که در ازای نمره با فرزندانشان قرار داد می بندند و برای آنان جایزه هدف می شود.
زیان های تربیتی و تحصیلی به دنبال دارد و به هیچ وجه نباید مورد عمل مواقع شود باید در نظر داشت که تعلیم و تربیت تعدیل بین افراط و تفریط است.
مشاوره با معلمان:
معلمان و پدران و مادرانی وجود دارند که در تعلیم و تربیت کودکان اصول علمی را رعایت نمی کنند. این گونه معلمان و پدران و مادران به انحنای مختلف برای کودکان مشکلاتی اینجاد می کنند که به مواردی از آنها اشاره می شود.:
- معلمانی که تفاوت های فردی را در نظر نمی گیرند، تمام دانش آموزان را به یک چشم می نگرند و از همه توفیق مساوی دارند و حال آنکه ظرفیت هوشی و استعداد و خصوصیات دانش آموزان متفاوت است.
- معلمانی که تکالیف حجیم ئ تکراری به دانش آموزان می دهند که گاه دیده شده است این گونه دانش آموزان پدر و مادر و خواهر و برادر را برای انجام تکالیف خود به کار گرفته اند.
- درس دادن و درس پس گرفتن بر اساس حافظه بدون توجه به مفاهیم، که در نتیجه شاگرد طوطی وار یاد می گیرد و به سرعت فراموش می کند و جز خستگی حافظه چیزی نصیبش نمی شود.
- خشونت و تنبیهات غیر عادلانه که دیده شده است بچه هایی در اثر تنبیه بدنی ناقص و یا از مدرسه فراری شده اند.
- حالاتی مشابه موارد فوق در پدران و مادران نیز دیده شده است. بعضی از پدران و مادران تنبیه بدنی را برای کودک مفید می دانند و چنین اظهار می دارند که هر چه کودک بیشتر کتک بخورد، بهتر تربیت می شود.
- بعضی از پدران و مادران در مقابل تحصیل فرزندان خود بی تفاوتند و نمی دانند در چه کلاسی درس می خوانند و وظیفه خود را در ثبت نام فرزند در مدرسه تمام شده می دانند و بقیه کار را به عهده مدرسه می گذارند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 24   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخ راهنمایی و مشاوره ایران

تحقیق در مورد مشاوره

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد مشاوره دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مشاوره


تحقیق در مورد مشاوره

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه26

سپاس و آفرین ، ایزد جهان آفرین راست . آن که اختران رخشان به پرتو روشنی و پاکی او تابنده اند و چرخ گردان به خواست و فرمان او پاینده . آفریننده ای که پرستیدن اوست سزاوار ، دهنده ای که خواستن جز او نیست خوش گوار ، هست کننده از نیستی ، نیست کننده پس از هستی ارجمند گرداننده بندگان از خواری ، در پای افکننده گردن کشان از سروری . پادشاهی ، او راست زیبنده . خدایی او راست در خورنده ، بلندی و برتری از درگاه او جوی و بس . هر آنکه از روی نادانی نه او را گزید ، گزند او ناچار بد و رسید . هستی هر چه نام هستی دارد از اوست ، ذکر او مرهم دل مجروح است و مهر او بلانشینان را کشتی نوح . ای کریمی که بخشنده عطایی وای حکیمی که پوشنده خطایی وای صمدی که از ادراک خلق جدایی وای احدی که در ذات و صفات بی همتایی ، وای قادری که خدایی را سزایی . جان ما را صفای خود و دل ما را هوای خود ده . چشم ما را ضیای خود ده و مارا آن ده که آن به ، و مگذار ما را به که و مه . الهی در دل های ما جز تخم محبّت خودمکار و برتن و جان های ما جز الطاف و رحمت خود منگار و بر کشته های ما جز باران رحمت خود مبار .

تعریف مشاوره : [1]از مشاوره تعاریف گوناگونی به عمل آمده است ولی تعریفی که در زیر آمده است جامع تر می باشد :

مشاوره عبارت است از یک رابطه رودررو . به این طریق مشاور با تمام شناختی که از خصوصیات اخلاقی و عاطفی و شخصّیتی مراجع دارد به کمک او می شتابد تا او خود را بهتر بشناسد ، به استعدادهای نهفته خود پی ببرد ، راه استفاده از توانایی ها و امکانات را بهتر دریابد و مسئولّیت اعمال و رفتار خود را به عهده بگیرد تا فردی سازنده باشد و بتواند با مشکلات بهتر مبارزه


[1] کتاب کاربرد روانشناسی در آموزشگاه.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مشاوره

دانلود مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی – عقلانی – عاطفی الیس

اختصاصی از فی توو دانلود مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی – عقلانی – عاطفی الیس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

شرح حال آلبرت الیس
آلبرت الیس در سال 1913 میلادی متولد شد. در سال 1934 میلادی، درجة لیسانس خود را از سیتی کالج نیویورک دریافت کرد. در سال 1943 درجه فوق‌لیسانس و در سال 1947، درجة دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت داشت. در سال 1943 میلادی، به طور خصوصی به مشاوره و روان درمانی در زمینة خانوادگی، ازدواج و امور جنسی اشتغال ورزید. به علت علاقه به روانکاوی، به مدت سه ‌سال آموزش‌های لازم را فرا گرفت. سپس در مقام روان‌شناس بالینی در یک مؤسسة بهداشت روانی وابسته به بیمارستانی در نیوجرسی مشغول کار شد و بعدها استاد دانشگاه راتگرز و دانشگاه نیویورک شد. ولی قسمت اعظم اوقات زندگی خود را به روان درمانی خصوصی می‌گذراند. (پاترسن، 1966: کرسینی، 1973).
الیس در اوایل کارش، در مشاورة ازدواج و خانوادگی، اصولاً بیشتر اوقات، به شیوه‌ای آمرانه به ارائة اطلاعات به مراجعانش می‌پرداخت. ولی به زودی آگاهی یافت که مراجعان او، با توجه به مشکلاتی که داشتند، دچار کمبود اطلاعات نبودند، بلکه به عوامل روانی و عاطفی نیاز داشتند. لذا به سوی فراگیری روانکاوی شتافت و پس از پایان دورة کارآموزی و گذراندن آموزش‌های لازم، به اعمال روانکاوی سنتی روی آورد. گرچه تقریباً در مورد پنجاه درصد از بیماران نتیجة کارش موفقیت‌آمیز بود ولی، به طور کلی، از نتایج کارش رضایت نداشت و مهمتر آنکه الیس با روش‌ها و نظریة روانکاوی توافقی نداشت. زیرا شیوه‌های روانکاوی در مقایسه با نظریات خودش چندان فعال و هدایت‌کننده نبودند. در نتیجه، الیس به شیوة فرویدی‌های جدید روی آورد و فعالتر شد و روش مستقیم‌تری را در درمان به کار بست.
گرچه در جهت‌گیری جدیدش با صرف وقت کمتر موفقیت بیشتری به دست آورد و درصد بهبود یافتگان به 63 درصد افزایش یافت. ولی هنوز هم ناراضی به نظر می‌رسید. او دریافت که بیماران، با وجود آن‌که بصیرت لازم را کسب می‌کنند، در ایجاد تغییر رفتار از طریق اصول موفق نیستند. از این پس، الیس به نظریات یادگیری و تغییر رفتار از طریق اصول یادگیری‌های شرطی روی آورد و بدان وسیله به بیماران در تغییر رفتارشان کمک می‌کرد. گرچه این شیوه هم از روش قبلی او مؤثرتر بود، اما هنوز هم برایش قانع‌کننده و رضایت‌بخش نبود. از سال 1945 میلادی به بعد، الیس شیوة درمان عقلانی- عاطفی را مؤثرتر از سایر روش‌ها دانست و همواره سعی کرد که در درمان از آن استفاده کند و به رشد و توسعة آن همت گمارد (کرسینی، 1973: الیس، 1973: هرشر، 1970).

دیدگاه شناختی- رفتاری
از نقطه نظر این دیدگاه شرایط زندگی، دیگران و رویدادهای گذشته تعیین کننده مشکل نیستند بلکه نوع ادراکات از موقعیت ها و نیز شیوه تفکر است که همواره انسان را به دردسر می اندازد. پس وظیفه درمانگر عبارت است از تشخیص و سپس تغییر تفکرات غلط و مضری که باعث اختلالات رفتاری و عاطفی در مراجعان گشته اند.[4][6]

 

نظریة شخصیت
الیس از سه دیدگاه فیزیولوژیک، اجتماعی و روان‌شناختی به شخصیت می‌نگرد و در هر یک از این سه بعد، نظرات خاصی دربارة شخصیت ارائه می‌دهد (کریسنی، 1973).
1. مبنای فیزیولوژیکی: الیس معتقد است که انسان ذاتاً تمایلات بیولوژیکی استثنایی و نیرومندی برای تفکر و عمل به شیوه خاص دارد، که این شیوه ممکن است در جهت منطقی و غیرمنطقی باشد. از جهت تفکر و عمل فرد را تابع محیط خانواده و فرهنگی می‌داند که فرد در آن رشد می‌یابد. او انسان را از نظر بیولوژیکی، عمدتاً‌ موجودی می‌داند که در جهت تخریب نفس و ارتکاب امور بد گام برمی‌دارد. و آمادگی ذاتی شدیدی برای تفکر غیرمنطقی و غیرعقلانی دارد. الیس انسان را موجودی می‌داند که ذاتاً تمایل مفرطی به سهل‌انگاری در تغییر رفتار خویش دارد. به عقیدة وی انسان مایل است که وابستگی خود را به بسیاری از اسطوره‌ها و تعصبات خانوادگی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، که از دوران اول زندگی و مراقبت و احتیاطی افراطی در امور خویش داشته باشد. به عقیدة الیس دیگر تمایلات ذاتی و نامطلوب هر انسانی احساس نیاز مفرط است به این‌که خود را برتر از دیگران و صاحب همة مهارت‌ها بداند، توسل به نظرات احمقانه و بدبنیاد، پرداختن به تفکر آرزومندانه، توقع خوبی و خوش رفتاری مداوم از دیگران، محکوم کردن خود در مواردی که ضعیف عمل می‌کند و تمایل عمیق به زودرنجی و برآشفتگی عاطفی است. از نظر الیس، اگر انسان به این تمایلات طبیعی- و در عین حال غیر سالم- خود نرسد، خود، دیگران و دنیای خارج را مورد مذمت و نکوهش قرار می‌دهد (الیس، 1973: پاترسن، 1966: کرسینی، 1973).
2. مبنای اجتماعی: الیس می‌پذیرد که انسان موجودی اجتماعی است و زندگی اجتماعی برای او لازم است. او معتقد است که انسان باید در اجتماع مطابق انتظارات خود و دیگران رفتار کند و بیش از حد خودمدار و خودبین نباشد، و زیاد بر سبقت جویی تأکید نکند. به عقیدة او انسان باید تا حدی از آن خصوصیتی بهره‌مند باشد که آدلر آن را علاقة اجتماعی و ارتباط با همنوع می‌داند. اما از طرف دیگر، معتقد است که پافشاری بر نگرش دیگران نسبت به خود و جلوه‌دادن آن به صورت نیازی مبرم، حالتی مرضی و مخرب نفس است. به نظر او، این که دیگران نسبت به ما نظرات خوبی داشته باشند مطلوب است، اما نباید ما هستی و وجود خود را در گرو نگرش مثبت دیگران نسبت به خود بدانیم. به عقیدة الیس، بلوغ عاطفی و سلامت روانی ایجاد تعادل مطلوب است میان اهمیت دادن و اهمیت افراطی دادن به داشتن روابط متقابل مناسب از جانب فرد (کرسینی، 1973: پاپن، 1974: الیس، 1973).
3. مبنای روان‌شناختی: مطالعة شخصیت تنها از دو بعد فیزیولوژیکی و اجتماعی کافی نیست و باید بعد روانی رشد شخصیت را نیز مطرح کرد. به عقیدة الیس، گرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد و گرچه او در اجتماعی زندگی می‌کند که سبب پاره‌ای از نابسامانی‌های رفتاری اوست و آنها را تقویت می‌کند، اما دیدگاه روان‌شناختی شخصیت چگونگی رشد آن را مشخص می‌کند.
الیس غریزه را به مفهوم کلاسیک آن قبول ندارد و بیشتر با مزلو در زمینة تمایلات انسان هم‌عقیده است. او می‌پذیرد که انسان تمایلی به عشق و محبت، توجه و مراقبت و تشفی آرزوها دارد و از مورد تنفر قرار گرفتن، بی‌توجهی، و ناکامی دوری می‌جوید. بنابراین، وقتی حادثة فعال‌کننده‌ای (a) برای فرد اتفاق می‌افتد، او براساس تمایلات ذاتی خود ممکن است دو برداشت متفاوت و متضاد از (a) داشته باشد: یکی افکار، عقاید و باروهای منطقی و عقلانی (rb) و دیگری افکار، عقاید و برداشت‌های غیرعقلانی و غیرمنطقی (ib). در حالتی که فرد تابع افکار و عقاید عقلانی و منطقی باشد، به عواقب منطقی (rc) دست خواهد یافت و شخصیت سالمی خواهد داشت. در حالتی که فرد تابع و دستخوش افکار و عقاید غیرمنطقی و غیرعقلانی قرار گیرد. با عواقب غیرمنطقی (ic) مواجه خواهد شد، که در این حالت او فردی است مضطرب و غیرعادی، که شخصیت ناسالمی دارد. در واقع، وقتی که حادثة نامطبوعی برای فرد اتفاق می‌افتد و او احساس اضطراب و تشویش می‌کند، تقریباً در نقطة b (یعنی نظام باورها) خود را به دو چیز کاملاً متفاوت و متضاد متقاعد می‌کند و یکی از آنها را در پیش می‌گیرد که مسلماً همان افکار غیرعقلانی اوست (ic).
سلامت روانی با شخصیت سالم
اختلال شخصیت
به طور خلاصه، در نظریة‌ الیس دربارة شخصیت، انسان‌ها تا حد زیادی خود متوجه، اختلالات و ناراحتی‌های روانی خود هستند. انسان با استعداد و آمادگی مشخص برای مضطرب شدن متولد می‌شود و تحت تأثیر عوامل فرهنگی و شرطی‌شدن‌های اجتماعی این آمادگی را تقویت می‌کند. در عین حال، انسان این توانایی‌ قابل ملاحظه‌ را هم دارد که به کمک تفکر و اندیشه، از آشفتگی و اضطراب خود جلوگیری کند. بنابراین، اگر چنانچه با مسئله تشکل افرادی که نیاز به کمک و روان‌یاری دارند، به شیوه‌ای بسیار فعال و جهت دهنده، آموزگار منشانه و فلسفی روبرو می‌شویم. در اکثر موارد،‌ آنها از تفکر انحرافی و رفتار و عواطف نامناسب خود دست برخواهند داشت، به تغییرات اساسی و چشمگیری در عقاید بیماری‌زای خود دست خواهد زد و نتیجتاً، بهبود خواهند یافت (الیس، 1973: کرسینی 1973: هرشر، 1970).
12باور غیرمنطقی که موجب اضطراب و ناراحتی می‌گردد:
1. این باور که برای هر بزرگسالی ضروری است که مورد عشق دیگران قرار گیرد و آن هم تحت هر شرایطی- و به جای تمرکز بر ارزش فردی، برگرفتن تأیید از دیگران و بر دوست داشته شدن به جای مورد محبت قرار گرفتن تأکید دارد.
2. این باور که رفتارهای خاصی نادرست و بد هستند و کسانی که این رفتارها را دارند بد می‌باشند- به جای این باور که این رفتارهای خود تخریب‌گر یا غیر اجتماعی، یا کسانی که این اعمال را انجام می‌دهند رفتار احمقانه، خشن و یا بیمارگونه دارند و بهتر است که به تغییر آن کمک شود. رفتارهای بد دیگران آنها را افرادی بد نمی‌سازد.
3. این باور که در صورتی‌که چیزها آنگونه که ما می‌خواهیم نباشد افتضاح است. به جای این باور که این چیزها خیلی بد است و بهتر است تلاش کنیم تا شرایط را تغییر دهیم و آن را رضایت‌بخش سازیم و اگر این کار ممکن نباشد با رضایت بیشتری شرایط موجود را بپذیریم.
4. این باور که بدبختی انسان به علت عوامل بیرونی است و به ما توسط مردم و اتفاقات بیرونی تحمیل می‌شود- به جای این باور که ناراحتی روانی به طور عمده به علت دیدگاه ما نسبت به وقایع ناگوار است.
5. این باور که اگر چیزی خطرناک یا هولناک باشد باید به شدت از آن ناراحت شد و کاملاً نگران آن باشیم- به جای این باور که فرد بهتر است به صورت صریح با این مسأله روبرو شود و آن را به صورت غیرخطرناک تبدیل کرده و زمانی‌که این کار ممکن نباشد وقوع آن را بپذیرد.
6. این باور که بهتر است از سختی‌ها و مسؤلیت‌های زندگی اجتناب کرده و راه آسان معمولاً بسیار دشوارتر از راه طولانی‌مدت است.
7. این باور که ما مطمئناً به چیزی یا کسی قویتر و بزرگتر از خودمان نیاز داریم تا به آن تکیه کنیم- به جای باور به این که بهتر است خطا کرده و کارها و فکرها را با وابستگی کمتر انجام دهیم.
8. این باور که باید کاملاً شایسته و نابعه باشیم و به همة جنبه‌های موفقیت دست یابیم به جای باور به این‌که بهتر است به جای آن‌که همیشه بخواهیم بهترین را انجام دهیم آنچه می‌خواهیم را سعی کنیم درست انجام دهیم و خود را به عنوان موجودی غیرکامل بپذیریم که خطاهای عمومی و محدودیت‌های انسان را دارد.
9. این باور که اگر چیزی یکبار عمیقاً زندگی ما را تحت تأثیر قرار داد این اتفاق همواره زندگی ما را تحت تأثیر دارد- به جای باور به این‌که ما می‌توانیم از تجارب گذشته خود بیاموزیم اما نباید به آنها وابسته باشیم و بر آن مبنا زندگی کنیم.
10. باور به این‌که ما باید کنترل کامل بر امور داشته باشیم- به جای باور به این که دنیا پر از احتمالات و شانس است و ما همچنان می‌توانیم در کنار آنها از زندگی لذت ببریم.
11. باور به این که خوشحالی انسان از طریق جبر و سکون به دست می‌آید به جای این باور که ما تمایل داریم که شادتر باشیم و خود را وقف پروژه‌های بیرونی و افراد دیگر کنیم.
12. این باور که ما به طور حقیقی کنترلی بر احساسات خود نداریم و نمی‌توانیم احساس بدبختی خود را تغییر دهیم- به جای این باور که ما کنترل حقیقی بر احساسات تحریک‌کننده خود داریم و اگر بخواهیم می‌توانیم این فرضیه‌ها را که معمولاً خودمان خلق کردیم، تغییر دهیم.
برای ساده‌تر کردن آنچه الیس به عنوان باورهای غیرمنطقی از آن نام می‌برد باید بگوییم:
1. من باید کاملاً شایسته و کامل باشم وگرنه بی‌ارزشم.
2. دیگران باید با من کاملاً خوب رفتار کنند وگرنه من بیچاره‌ام.
3. دنیا باید همواره باعث شادی من باشد وگرنه می‌میرم.
درمانگر از مهارت‌های خود به چالش طلبیدن این باورهای غیرمنطقی استفاده می‌کند و یا حتی برتر از آن سایر اعضای گروه را به چالش این باورها می‌طلبد برای مثال می‌پرسد:
1. آیا هیچ مدرکی برای این باور وجود دارد؟
2. آیا هیچ مدرکی علیه این باور وجود دارد؟
3. اگر این باور را رها کنی بدترین اتفاق ممکن چه خواهد بود؟
4. بهترین اتفاق چه خواهد بود؟

چرا رویکرد درمانی در گروه مورد استفاده قرار می‌گیرد؟ مزایای متعددی برای درمان در گروه در مقایسه با درمان فردی وجود دارد. اولین مزیت احساس عمومیت مراجعان در گروه است که در می‌یابند تنها آنها نیستند که از این مشکل رنج می‌برند. دومین مزیت این است که گروه فرصت آموزش جانشینی از راه‌حل‌های دیگران برای مشکل مشابه را برای فرد ایجاد می‌کند. سومین مزیت این است که حضور فرد در گروه برای اولین بار به معنای اعلام تعهد عمومی فرد برای تغییر است سایر مزایا به‌طور اخص در درمان عقلانی- رفتاری فرصت‌های ایفای نقش و کمک در کنار گذاشتن افکار غیرمنطقی می‌باشد که از طریق‌ ایفای نقش در موقعیت‌های کنترل شده و حقیقی در خور هر مراجع انجام میشود. هدف در کنار گذاشتن افکار غیرمنطقی، جایگزین کردن افکار مثبت‌تر و منطقی‌تر به جای افکار غیرمنطقی و نا به هنجار می‌باشد.
مزیت مهم دیگر رویکرد شناخت عقلانی- عاطفی درمان گروهی آن است که بیش از نیمی از درمان‌های مؤثر در ضمن جلسات انجام می‌گیرد. باقی کار درمان به صورت تکلیف بین جلسات که شامل نمره دادن به موضوعات نگران کننده و تمرین هر دو عامل حساسیت‌زدایی و بازسازی نظام شناختی می‌باشد، انجام می شود. برخی از مواقع تمرین‌ها به صورت جلسه به جلسه انجام می‌پذیرد اما برخی بیش از یک هفته فرصت میان جلسات برای انجام تمرین‌های پیچیده لازم است. برای مثال، تکلیف خودافشایی ممکن است برای جلسة خاصی در نظر گرفته شود. در این مواقع، تکلیف برای دو یا چند هفته بعد داده می‌شود.
گروه می‌تواند شامل ترکیب مردان و زنان در تمام سنین باشد اما در صورت تقاضا گروه می‌تواند تنها شامل مردان یا زنان باشد. (این طریق در برخی از مواقع که مشکلات جنسیتی زیادی وجود دارد مناسب خواهد بود).
گروه روش بسیار مناسبی برای کار بر روی مشکلات فردی و اجتماعی می‌باشد زیرا در گروه تمامی مشکلاتی را که در موقعیت‌های اجتماعی اعضا با آن روبرو می‌شوند نمایانگر شده و در کنار آمدن با آن مسائل به فرد کمک می‌کند. مشکلات فردی معمولاً می‌تواند با در جریان قرار گرفتن مشکلات دیگر اعضای گروه تخفیف یابد و اعضای گروه معمولاً می‌تواند به یکدیگر کمک کرده و از بینش یکدیگر بهره ببرند. علاوه بر این مباحثه، درمانگر عقلانی، عاطفی از هر تکنیک دیگری که به تفسیر باور مراجعان کمک کند استفاده خواهد کرد. ممکن است گروه درمانی از تکنیک هایی نظیر توجه بدون قید و شرط، فعالیت‌های مخاطره‌ آمیز، قاطعیت‌ورزی، آموزش همدلی و گاهی از تکنیک ایفای نقش، حساسیت‌زدایی و غیره استفاده کنند.

پذیریش بی‌قید و شرط خود
الیس تأکید بسیار زیادی بر اهمیت آنچه به آن پذیرش بی‌قید و شرط خود می‌گوید دارد. او اظهار می‌دارد در مکتب عقلانی عاطفی هیچ فردی هر قدر که کارهای ناشایست انجام دهد فرد بدی نیست و ما باید خود را به خاطر آنچه هستیم به جای آنچه به‌دست می‌آوریم بپذیریم.
یک رویکرد که او به آن اشاره می‌کند قانع کردن مراجع به ارزش باطنی خود به عنوان یک انسان می‌باشد.
او اشاره دارد که اکثر نظریه‌ها از مفاهیم اعتماد به نفس، قدرت خود و سایر مفاهیم مشابه بسیار صحبت کرده‌اند. ما به طور طبیعی موجودات ارزیابی کننده‌ای هستیم. اما ما از ارزیابی صفات و کارهای خود فراتر رفته و به ارزیابی خود می‌پردازیم و تنها دستاورد این عمل ضرر می‌باشد.
براساس باور الیس دلایل مشروط برای ارتقاء “خود” در هر فرد وجود دارد: ما می‌خواهیم زنده بمانیم و سالم و از زندگی لذت ببریم. اما باورهای غیرمنطقی آسیب‌زا برای خود عبارتنداند از:
1. من خاص یا نفرین شده هستم.
2. من باید دوست داشته شوم و از من نگهداری شود.
3. من نه خوبم و نه بد.
4. باید خود را ثابت کنم.
5. باید هر آنچه می‌خواهم داشته باشم.
حوزه‌هایی که می‌توانند در گروه مطرح شوند عبارتند از: خشم، اضطراب، احساس گناه، شرم، آلودگی، حسادت، شک، استرس، اعتماد به نفس، خودباوری پایین، کنارآمدن با موقعیت‌های خاص اجتماعی یا شرایط خاص سلامتی، مشکلات شغلی، ناراحتی کلی، مشکلات وابستگی‌های مواد و الکل، مشکلات روابط، مشکلات برقراری ارتباط، ترس اجتماعی و غیره …


در انتها 12 باور غیرمنطقی در کنار باورهای جایگزین آن برای درک کلی خطاهای شناختی ذکر میگردد
1. باور غیرمنطقی
من به عشق و تأثیر عمدة افراد نیازمندم و از عدم تأثیر هر فردی اجتناب می‌کنم.
باور منطقی
عشق و تأیید بسیار دلپذیر است و در شرایط مناسب به دنبال آن خواهم بود اما آنها از واجبات نیستند من بدون آنها نیز می‌توانم زندگی کنم.
1. باور غیرمنطقی
برای ارزشمند بودن به عنوان یک انسان، باید به موفقیت در هر کاری که می‌کنم بدون هیچ اشتباهی دست‌یابم
باور منطقی
من همواره سعی می‌کنم تا حد ممکن به موفقیت دست یابم. اما شایستگی عدم شکست غیرواقعی است. بهتر است که خود را جدا از عملکرد خود به عنوان یک انسان بپذیرم.
2. باور غیرمنطقی
افراد باید همواره کار صحیح را انجام دهند، زمانی که کاری آسیب‌زا انجام می‌دهند باید سرزنش و تنبیه شوند.
باور منطقی
ناخوشایند است که گاهی افراد کارهای نادرست انجام می‌دهند اما انسان کامل نیست و ناراحت کردن خودم در حقیقت تغییری ایجاد نخواهد کرد.
3. باور غیرمنطقی
وقایع باید طبق آنچه می‌خواهم باشد و در غیر این صورت زندگی غیرقابل تحمل خواهد بود.
باور منطقی
هیچ قانونی وجود ندارد که بگوید هر چیز باید آنگونه که می‌خواهم اتفاق بیفتد. ناامید کننده است اما می‌توانم این را درک کنم به خصوص برای جلوگیری از فاجعه
4. باور غیرمنطقی
ناراحتی من به واسطه اتفاقات خارج از کنترل من به وجود آمده‌اند و در نتیجه کار زیادی نمی‌توانم برایش انجام دهم.
باور منطقی
عوامل خارجی بسیاری در کنترل من نیستند. اما این‌ها افکار من هستند (نه عوامل خارجی) که باعث احساسات من می‌شوند و می‌توانم بیاموزم که افکارم را کنترل کنم.
5. باور غیرمنطقی
من باید در مورد چیزهای خطرناک و ناخوشایند نگران باشم وگرنه آنها ممکن است اتفاق بیفتند.
باور منطقی
نگرانی در مورد وقایعی که می‌توانند ناخوشایند باشند از رخ‌داد آنها جلوگیری نخواهد کرد اینکار فقط من را در حال حاضر نگران و افسرده می‌سازد.
6. باور منطقی
با اجتناب از مشکلات، ناملایمات و مسئولیت در زندگی شادتر خواهم بود.
باور منطقی
اجتناب از مشکلات به صورت خلاصه آسانتر است و کنار گذاشتن چیزها از اتفاقات نامناسب برای مدت طولانی جلوگیری می‌کند و همچنین به من فرصت بیشتری برای نگران شدن می‌دهد.
7. باور غیرمنطقی
هرکسی باید به فردی قویتر از خود تکیه کند.
باور منطقی
تکیه بر دیگری ممکن است باعث رفتارهای وابسته گردد. عیبی ندارد که به جستجوی کمک باشیم اما در صورتی که آموخته باشیم به خود و قضاوت خود ایمان داشته باشیم.
8. باور غیرمنطقی
اتفاقات گذشته باعث مشکلات من هستند و آنها همچنان در احساسات و رفتارهای من دخیلند.
باور منطقی
گذشته نمی‌تواند در زمان حال من تأثیر بگذارد. باورهای اخیر من عکس‌العمل‌ها را ایجاد می‌کنند. ممکن است این باورها را در گذشته آموخته باشم اما می‌توانم در حال حاضر آنها را تحلیل و تفسیر دهم.
9. باور غیرمنطقی
من باید با ناراحتی دیگران ناراحت شوم.
باور منطقی
من نمی‌توانم احساس بد و ناراحتی دیگران را با ناراحت شدن خود تغییر دهم.
10. باور غیرمنطقی
من نباید احساس ناآسودگی و درد داشته باشم، نمی‌توانم این‌ها را درک کنم و باید از آنها اجتناب کنم آن هم به هر قیمتی.
باور منطقی
چرا من نباید احساس ناآسودگی و درد کنم؟ من اینها را دوست ندارم اما درکشان می‌کنم. اگر همواره از ناملایمات اجتناب کنم زندگی من بسیار محدود خواهد بود.
11. باور غیرمنطقی
هر مشکلی باید راه‌حل ایده‌آلی داشته باشد و وقتی فردی نتواند آن راه‌حل را بیابد زندگی غیرقابل تحمل خواهد بود.
باور منطقی
مشکلات معمولاً راه‌حل‌های متفاوتی دارند بهتر است که منتظر راه‌حل ایده‌آل نباشیم و به بهترین راه‌حل موجود زندگی کنیم. من می‌توانم با کمتر ایده‌آل زندگی کنم.

اهداف درمان عقلانی- عاطفی در گروه
اهداف این روش گروه درمانی آموزش به مراجعان است که چگونه احساسات و رفتارهای ناکارآمد خود را به احساسات و رفتارهای سالم تغییر داده و چگونه با همة وقایع ناخوشایند که ممکن است در زندگی آنها اتفاق افتد،کنار بیایند. (وسلر 1986). به‌طور ایده‌آل، درمان عقلانی عاطفی ویژگی‌های آمده در زیر را برای فردی از نظر ذهنی و عاطفی سالم پرورش می‌دهد:
نفع شخصی، خودمحوری، علاقه اجتماعی، تعادل، پذیرش عدم قاطعیت و ابهامات، انعطاف‌پذیری، تفکر علمی،‌ تعهد، خطرپذیری، پذیرش خود، لذت بردن از وقایع طولانی مدت، تمایل به ناکامل بودن و پذیرش مسئولیت اختلالات عاطفی فردی (الیس، 1987، 1994، 1996).
هدف این مکتب درمانی این است که اعضای گروه را به ابزاری مجهز کند که احساسات ناسالم را کاهش داده یا محدود کنند (از قبیل افسردگی و اضطراب) به‌طوری که بتوانند زندگی رضایت‌بخش‌تری داشته باشند. برای دستیابی به این اهداف بنیادی، به مراجعان راه‌های عملی برای شناسایی افکار و باورهای نادرست زیرین می‌دهند تا به صورت نقادانه این باورها را ارزیابی کنند و یا به باورهای سازنده آنها را تغییر دهند.
اساساً به اعضای گروه آموزش داده می‌شود که نسبت به واکنش‌های عاطفی خود مسئول اند و می‌توانند اختلالات عاطفی خود را با توجه کردن به تفاسیر فردی و با تغییر باورها و ارزش‌های آن کاهش دهند و همچنین فلسفه‌ای واقعی‌تر و مؤثرتر برای کنار آمدن با اتفاقات ناخوشایند در زندگی اتخاذ کنند. اهداف درمانی این مکتب اساساً برای درمان فردی و گروهی همانند است. این دو در برخی روش‌ها و تکنیک‌های درمانی خاص با هم متفاوتند که در اینجا به بیان تفاوت‌ها می‌پردازیم:

نقش و عملکرد رهبر گروه
فعالیت‌های گروه درمانی عقلانی عاطفی با یک هدف اصلی به وجود می‌آیند: کمک به مداخله‌های درونی یک فلسفه زندگی، همانطور که مجموعه‌ای از افکار و باورهای غلط از محیط فرهنگی اجتماعی برخاسته که با برداشت‌های فردی متفاوتند. با فعالیت در راستای این هدف، رهبر گروه وظایف و نقش‌های خاصی دارد. وظیفه اول این است که به اعضای گروه نشان دهد که چگونه خود عامل ایجاد بدبختی خود هستند. این‌کار با روشن ساختن ارتباط میان اختلالات رفتاری، عاطفی و ارزش‌ها، باورها و رفتارهای آنها انجام می‌شود. رهبرگروه آنها را با باورهایی که بدون سؤال پذیرفته‌اند روبرو می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه آنها را با یک فرضیه آزموده نشده ادامه می‌دهیم و چگونه به صورت سازنده فکر کنیم.
برای کمک به اعضای گروه برای رها کردن شکست و دریافت‌های کنونی که به وجود آمدن افکار غیرمنطقی دخیلند و می‌دانندکه آنها ادامه این تفکرات غیرمنطقی آن ها را ناراحت می‌کند، درمانگر می‌تواند به آنها کمک کند تا افکار خود را اصلاح کنند. این مکتب معتقد است که افکار غیرمنطقی آنچنان در افراد دیرینه شده‌اند که تغییر آنها به آسانی انجام نمی‌گیرد. در واقع این کار نقش رهبر گروه است که به اعضا بیاموزد چگونه فرضیه‌های خود را به چالش بطلبند و چگونه چرخة ارزیابی خود و سرزنش دیگران را متوقف کنند.
اما رهایی از علائم اختلال کافی نیست. اگر تنها مشکل و مشخصه‌های خاصی در حال درمان است و سایر ترس‌ها نیز پدیدار می‌گردند گام نهایی در روند درمان این است که به اعضا بیاموزیم چگونه قربانی افکار غیرمنطقی آینده نشوند. درمانگر هسته افکار غیرمنطقی را بررسی می‌کند و به اعضا می‌آموزد هنگام مواجه با مشکل در آینده چگونه افکار و باورهای منطقی را جایگزین آنها سازند.
REBT تکنیک‌های شناختی و رفتاری و عاطفی بسیاری را به‌کار می‌گیرد و این روش‌ها براساس درمان فعال صورت می‌گیرد. درمانگران گروهی عقلانی- عاطفی تکنیک‌هایی را به دست آورده‌اند از قبیل پرسشگری، چالش طلبیدن، تکلیف دادن و کمک به مراجعان در تجربه روش تفکر، احساس و رفتار جدید. درمانگر نقش یک معلم و نه یک والد وابسته را بازی می‌کند. درمانگر گروهی عقلانی عاطفی از نزدیک شدن بیش از حد به اعضای گروه اجتناب می‌کند و از افزایش تمایل آنها به وابستگی نیز جلوگیری می‌کنند. میان پذیرش و ملایمت، تفاوت می‌گذارد. در هر صورت برای اعضای گروه خود ارزش بسیاری قائلند و در کار درمان مشارکت می‌کنند. درمان عقلانی- عاطفی بر پذیرش بی‌قید و شرط مراجعان بدون توجه به افکار غیرمنطقی آنها تأکید می‌کند. این گونه درمانگران در شرایطی که احساس می‌کنند خودافشایی به درمان مراجعان کمک می‌کند از این تکنیک استفاده می‌کنند.
درمانگران عقلانی- عاطفی به مفهوم کارایی درمان بسیار پایبندند و الیس اظهار داشته که به غیر از مواقع خاص استفاده از روش‌های ناکارآمد و وقت‌گیر از قبیل تداعی آزاد، تحلیل رویا، تاریخچه گذشته بیمار با ذکر جزییات و سایر تکنیک‌هایی که در کوتاه‌مدت هیچ نتیجه‌ای ندارند و یا حتی در طول مدت، توصیه نمی‌شود. به جای آن، رهبران گروه در آموزش مدل‌های تئوریک، روش‌های کنار آمدن با مسائل و روش‌های آزمودن فرضیه تلاش می‌کنند.

فرایند و تکنیک‌های درمانی
درمان عقلانی- عاطفی روش‌های متعدد شناختی، عاطفی و رفتاری در خود دارد. همانند سایر شناخت درمانگران، درمان عقلانی- عاطفی تکنیک‌ها را برای تغییر الگوی تفکر، احساس و رفتار مراجع با یکدیگر ترکیب می‌کند. این روش درمانی روش ترکیبی و انتخابی از رفتارهای گوناگونی است که در مکتب وجودگرایی، انسان‌گرایی و سایر رویکردهای درمان استفاده می‌شود. با وجودی‌که این روش ترکیبی است، تمرکز بر ابعاد رفتاری و شناختی است. درمان عقلانی- عاطفی بر تکنیک‌های خاصی برای تغییر خودباوری افکار در موقعیت‌های اجتماعی تأکید دارد. بر علاوه برای شناخت باورها، درمان عقلانی- عاطفی به اعضای گروه کمک می‌کند متوجه شوند چگونه باورهای آنها احساسات و رفتارهای آنها را از تفکرات ناکارآمد می‌سازد. درمان عقلانی- عاطفی به کاهش علائم با تغییر فسلفه زیرین آن کمک می‌کند.
مشکلاتی که در درمان عقلانی عاطفی مورد بررسی قرار می‌گیرند عبارتند از:
دامنة وسیعی از اختلالات در درمان گروهی عقلانی- عاطفی مورد درمان قرار می‌گیرند: اضطراب، افسردگی، خشم، مشکلات زناشویی، مهارت‌های بین فردی ضعیف، مهارت‌های والدینی، اختلالات شخصیت، اختلال وسواسی، اختلالات خوردن غذا، علائم روانی تنی، اعتیاد و اختلالات روانی. در مورد مراجعانی که به صورت غیرداوطلبانه ارجاع داده می‌شوند ضروری است تا راههایی برای ایجاد انگیزه در آنان با نشان دادن مزایا و روش دیگر کمک ارائه دهیم.

به‌کارگیری درمان عقلانی- عاطفی در گروه
الیس همیشه اشاره می‌کرد که بهترین درمان، درمانی است که بتواند به درمانگران بیاموزد در یک زمان محدود چگونه با مشکلات زندگی کنار بیایند. او این خصوصیات را برای درمان عقلانی- عاطفی در گروه در نظر گرفته است:
• اعضای گروه می‌توانند به سرعت بیاموزند چگونه خود را آزرده می‌سازند. در مدل A-B-C مشکلات آنها می‌تواند به سادگی و سهولت نمایش داده شود و در معرض درمان قرار گیرد.
• به علت ماهیت فعال و مستقیم درمان عقلانی- عاطفی، اعضا می‌توانند اختلالات خود را در زمان کوتاهی از بین ببرند.
• با استفاده از روش‌های شناختی، عقلانی و عاطفی در این روش درمانی برای مدتی کوتاه، اعضا می‌توانند فلسفه‌ای سازنده ای در خود درونی کنند که به مقابله با مشکلات در آینده نیز کمک کند.
روش‌های شناختی در درمان عقلانی- عاطفی
براساس دیدگاه شناختی، درمان عقلانی- عاطفی به مراجعان نشان می‌دهد که باورها و صحبت‌های درونی آنها را آزرده می‌سازد. تکنیک‌های گوناگونی برای از بین بردن این شناخت‌های خود تخریب‌گر وجود دارد و به افراد آموزش داده می‌شود چگونه بر این افکار غلبه کنند. در یک گروه درمان عقلانی- عاطفی، تأکید زیادی بر فکر کردن، بحث کردن، مناظره، چالش طلبیدن، ترغیب، تغییر، توضیح و آموزش وجود دارد. برخی از تکنیک‌هایی که در درمان گروهی عقلانی- عاطفی وجود دارند در زیر آمده‌اند:
- آموزش مدل A-B-C
تئوری A,B,C، به مراجعان چه در گروه درمانی و چه در درمان فردی آموزش داده می‌شود. اعضا می‌آموزند که بدون توجه به چگونگی “بایدهای” غیرمنطقی، آنها قدرت مبارزه با این افکار غیرمنطقی را دارند. به مراجعان راه‌های کاربردی برای استفاده از تئوری A,B,C در مشکلات روزمره آموزش داده می‌شود.



- مباحثه باورهای غیرمنطقی
مراجعان می‌آموزند که چگونه ارزش‌ها و رفتارهای مربوط به خود و دیگران را بررسی و اصلاح کنند. درمانگران به مراجعان نشان می‌دهند چگونه مسائل را بدجلوه می‌دهند و چگونه خود را کوچک و حقیر می‌سازند. در نقش آموزش‌دهنده رهبران گروه درمانی عقلانی- عاطفی بر مباحثه افکار غیرمنطقی متمرکز می‌شوند و ایده‌های منطقی را جایگزین باورهای غیرمنطقی، مصیبت‌زا و فاجعه‌آمیز سازند. آنها نشان می‌دهندکه چگونه این عقاید و باورها، ناراحتی‌های غیرضروری به‌وجود می‌آورند و مراجعان را تشویق می‌کنند که این رفتارهای ناکارآمد را تغییر دهند. برای گرفتن نتیجة بهتر مباحثه لازم است که ورای مرحله شناختی رفته و شامل مباحثه احساسات نیز گردد. اعضا با قدرت تمام به پرسیدن و چالش افکار غلط پرداخته و همچنین از روش‌های درمان عاطفی که در پایین ذکر می‌شود برای افزایش تأثیر این مباحثات استفاده می‌کنند.

- آموزش کنارآمدن با عبارات خودساخته
اعضای گروه می‌آموزند که چگونه باورهای غیرمنطقی می‌توانند با عبارات معقول کنار رانده شوند. از مراجعان انتظار می‌رود که روش صحبت کردن خود را با نوشتن و تحلیل کیفیت زبان خود بررسی کنند. برای مثال: یکی از اعضا ممکن است به خود بگوید من باید عالی عمل کنم که به این مفهوم است که من باید “خوب” باشم. اگر من هر اشتباهی بکنم، این افتضاح خواهد بود. من نمی‌توانم بپذیرم که به سرعت جلب توجه به عنوان بهترین را نکنم. مردم تنها زمانی مرا تأیید کرده و به من عشق می‌ورزند که من بهترین هستم و من واقعاً به این تأیید از دیگران برای حس ارزشمندی خود محتاج هستم. با آگاهی از این مطلق‌گرایی و کیفیت گفته‌های خود به صورت بیرونی و درونی، مراجع می‌آموزد که چگونه آنچه خود می‌گوید او را برای شکست تحریک می‌کند. او می‌تواند این عبارات خود تخریب‌گر را با جملاتی نظیر این جایگزین کند: من هنوز می‌توانم خود را تأیید کنم بدون توجه به ایده‌آل بودنم. با وجودی‌که دوست دارم بهترین را انجام دهم، لزومی ندارد که خود را مجبور به انجام کارهای ایده‌آل و غیرمنطقی کنم. علاوه بر این، حتی اگر شکست بخورم، هنوز می‌توانم خود را تأیید کنم. من نباید تأیید جهانی شوم تا احساس ارزشمندی داشته باشم.

- روش‌های روان آموزشی
اعضای گروه درمانی عقلانی- عاطفی تشویق می‌‌شوند که بیرون جلسات درمان برای تغییر فردی تمرین کنند. الیس، ابرام و دنگلیکی (1992) دریافتند که مراجعانی که متون شناختی رفتاری مطالعه می‌کنند، از نوارهای ویدئویی آموزشی استفاده و در کلاس‌های آموزشی درمان عقلانی- عاطفی شرکت می‌کنند، بهتر از دیگران الگوبرداری در این روش را می‌آموزند. درمان عقلانی- عاطفی منابع زیادی برای کنار آمدن با مشکلات عاطفی به طور کلی و تمایلات خاص در بردارد که عبارتند از اعتیادهای پیشرفته، افسردگی، مدیریت خشم، مشکلات اضافه وزن، قاطعیت‌ورزی و غلبه بر تعویق انداختن امور. الیس نوارهای آموزش زیادی ضبط کرده است که تعدادی از آنها برای جلوگیری از نگرانی و غلبه بر اضطراب مناسبند.

تکالیف شناختی
به مراجعان گروه درمانی عقلانی- عاطفی تکالیفی داده می‌شود که شامل راه‌هایی برای استفاده و کاربرد تئوری A,B,C برای مشکلات روزمره می‌باشد. به اعضا ممکن است فرم “خودیاری” درمان عقلانی عاطفی نیز داده شود. در یک ستون آنها عبارت بحت کننده هر باور غیرمنطقی را می‌نویسند. در ستون دیگر یک باور منطقی جایگزین باور غیرمنطقی را یادداشت می‌کنند. در نهایت، احساسات و رفتارهایی را که پس از رسیدن به یک باور منطقی تجربه کرده‌اند را یادداشت می‌کنند. برای مثال عبارت، “من باید تأیید شوم و توسط تمام افراد خاص اطرافم پذیرفته شوم”. می‌تواند با عباراتی نظیر زیر به بحث برده شود: کجا نوشته شده که من باید این تأییدیه را داشته باشم؟ چرا باید تأیید آنها را داشته باشم تا احساس ارزشمندی کنم؟ یک باور کارآمد و منطقی می‌تواند اینگونه باشد: هیچ مدرکی وجود ندارد که من باید تأییدیه همه را داشته باشم حتی با وجودی‌که دوست دارم مورد تأیید افرادی که برایم اهمیت دارند قرار بگیرم. در طول هفته، اعضا می‌توانند موقعیت‌هایی را که در آنها به خوبی عمل کرده یا با سختی مواجه شدند را اینگونه بررسی کنند. اعضای گروه معمولاً به یکدیگر راه‌های به چالش طلبیدن باورها را براساس آنچه در فرم‌های خودیاری وجود دارد می‌آموزند.

روش‌های عاطفی در درمان گروهی عقلانی- عاطفی
همانطور که مشاهده شد، درمان عقلانی- عاطفی تقریباً همواره رویکردی چند مدلی است که به تغییر خصوصیات افراد با استفاده از روش‌های شناختی، رفتاری و عاطفی است. برخی از تکنیک‌های عاطفی عبارتند از پذیرش بی‌قید و شرط، تصور کردن عقلانی- عاطفی، استفاده از شوخی و خنده، تمرین‌های مبارزه با شرم و ایفای نقش عقلانی- عاطفی.



پذیرش بی‌قید و شرط
به مراجعان پذیرش بی‌قید و شرط داده می‌شود بدون توجه به رفتار آنها در بیرون و داخل جلسة درمان و درمانگر به اعضا می‌آموزد که چگونه به پذیرش خود بدون قید و شرط برسند. اعضای گروه معمولاً دچار این ترس هستند که آنچه انجام داده‌اند و یا آنچه هستند فاش شده و به همین دلیل پس رانده شوند. رهبر گروه می‌تواند به اعضا بیاموزد که با وجودی رفتار آنها ممکن است نادرست و یا غیراخلاقی باشد اما آنها هیچ وقت افراد بی‌خود و بی‌ارزشی نیستند. این پذیرش بی‌قید و شرط فضای گروهی ایجاد می‌کند که به اعضا اجازه می‌دهد که احساس کنند مورد پذیرش واقع شده‌اند حتی اگر باورها و افکار آنها به چالش طلبیده شده‌اند. الیس به اعضای گروه می‌آموزد که هیچگاه احمق یا بی‌ارزش نیستند. آنها بیش از آنچه فکر می‌کنند ارزش دارند.

تصور کردن عقلانی- عاطفی
به مراجعان نشان داده می‌شود چگونه بدترین چیزهایی که می‌توانند فکر کنند را تصور کنند و سپس احساسات مثبت را جایگزین احساسات مخرب سازند. از مراجعان خواسته می‌شود که خود را در موقعیت خاصی که در آن احساسات آزاردهنده را تجربه کردند تصور کنند، سپس روی آنها کار می‌شود تا آنها را به احساسات سالم تغییر دهند و سپس رفتار خود در آن موقعیت را تغییر دهند. برای مثال درمانگر حتی مراجع دارای مقاومت را می‌تواند تحریک کند خود را در موقعیتی تصور کنند که همواره دچار شکست می‌شوند و مورد نقد قرار می‌گیرند و این اتفاقات در او احساس بی‌کفایتی ایجاد می‌کند. سپس، این مراجعان تحریک می‌شوند که احساسات خود را از بی‌ارزش به افسوس و ناامیدی تغییر دهند. اعضا این تمرین را حداقل 30 روز پشت سرهم انجام می‌دهند تا زمانی‌که به خود بیاموزند که در مواقع شکست به جای احساس بدبختی احساس تأسف و ناامیدی داشته باشند. اعضا ممکن است بدترین ترس‌های خود را تجسم کنند. در گروه، آنها این ترس‌ها را با اعضا در میان می‌گذارند و بینش عاطفی بیشتری پیدا می‌کنند که چگونه این ترس‌ها بیشتر آنچه می‌گویند و انجام می‌دهند را تحت تأثیر قرار می‌دهند و می‌آموزند که چگونه به طریق دیگری به این ترس‌ها پاسخ دهند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 34   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقایسه اثر بخشی مشاوره گروهی – عقلانی – عاطفی الیس

تحقیق در مورد بررسی تطبیقی قوانین و مقررات ناظر بر فرآیند کاریابی و مشاوره شغلی

اختصاصی از فی توو تحقیق در مورد بررسی تطبیقی قوانین و مقررات ناظر بر فرآیند کاریابی و مشاوره شغلی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بررسی تطبیقی قوانین و مقررات ناظر بر فرآیند کاریابی و مشاوره شغلی


تحقیق در مورد بررسی تطبیقی قوانین و مقررات ناظر بر فرآیند کاریابی و مشاوره شغلی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه28

 

فهرست مطالب

 

2) پیشینه خدمات اشتغال در کشور

بازنشستگی، بی‌سرپرستی

3- مجموعه قوانین و مقررات برنامه توسعه، بودجه و...

 

             

چکیده:

    از جمله وظایف و تعهدات حکومت، اهتمام به اشتغال و رفع موانع آن در کشور می‌باشد، بر این اساس دولتها موظف به ایجاد مراکز خدمات اشتغال (PES) و اعمال فرآیند کاریابی شده‌اند. راهنمائی و مشاوره شغلی برای جویندگان کار، کارآفرینان و کارفرمایان (بعنوان مشتریان اصلی مراکز خدمات اشتغال) ابزار اصلی فرآیند کاریابی می‌باشد و می‌بایستی با رعایت اصول و فنون حرفه‌ای توسط کارشناسان علاقمند و مجرب اجرا گردد.

    با نگرش سیستمی به فرآیند کاریابی (راهنمائی و مشاوره شغلی) توجه به زیر ساختارها و عوامل موثر بر آن اجتناب‌ناپذیر می باشد، از جمله این عوامل، نقش قوانین و مقررات ناظر بر کاریابی و مشاوره شغلی است.

    در این مقاله تلاش شده است تا با بررسی مجموعه قوانین و مقررات موضوعه کشور و نیز مقاوله‌ نامه‌ها و توصیه‌نامه‌های سازمان بین المللی کار (ILO ) بعنوان مجموعه تجارب جهانی، ابعاد مختلف راهنمائی و مشاوره شغلی تبیین گردد.

    سرانجام با توجه به مجموعه قوانین و مقررات موجود و ارزیابی آثار آنها برفرآیند کاریابی، پیشنهادهائی ارائه می‌شود.

    امید آنکه با تکمیل مجموعه مقررات مورد نیاز و اجرای صحیح آنها و نیز الحاق به مقاوله‌ نامه‌های مرتبط، شرایط استقرار موثر راهنمائی و مشاوره شغلی در کشورمان مهیا گردد.

کلید واژه‌ها:

1 راهنمائی و مشاوره شغلی، 2 کاریابی و  خدمات اشتغال،    3 قانون اساسی، 4 قانون کار، 5 قانون برنامه،6 مقاوله‌‌ نامه‌ها و توصیه‌نامه‌های ILO.


 مقــدمـه:

خدمات اشتغال در ایران

1)‌‌ نقش خدمات اشتغال در بازار کار

     خدمات اشتغال عمومی (PES) به عنوان یکی از نهادهای حیاتی و ضروری دولت مدرن به حساب می‌آید. یکی از اقدامات اولیه ILO بعد از تشکیل در سال 1919، تشویق اعضا و دولتهای عضو به ایجاد چنین نهادهائی در کشورها بوده است.

     راهنمائی و مشاوره شغلی یکی از وظایف اصلی و حساس مراکز کاریابی می‌باشد که موجب می‌گردد جویندگان کار، از بازار کار و مهارتهای مورد نیاز کاری خود و استانداردهای آن، شناخت کافی به دست آورند. این امر مآلاً منجر به تلاش بیشتر نیروی کار و افزایش بهره‌وری و مسئولیت‌پذیری می‌گردد.

وظیفه دیگر مراکز کاریابی، پیدا کردن شغل مناسب برای شاغلان جویای شغل بهتر است. پیدا کردن شغل برای افرادی که از شغل خود رضایت کافی ندارند، سبب افزایش میزان انطباق شغل و مهارت و کاهش نرخ ترک شغل و انعطاف پذیری بازار کار و نهایتاً کاهش هزینه‌های تعدیل نیروی کار می‌شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی تطبیقی قوانین و مقررات ناظر بر فرآیند کاریابی و مشاوره شغلی