اهداف بنیانگذاران این جنبش- به ویژه حسن البناء- از یک سو بر ایجاد تحول در اعتقادات اسلامی مسلمانان و بالاخص مصریان از حالتی ایستا و بیتحرک به سمت پویایی و حاکمیت تعالیم شریعت بر زندگی اجتماعی و سیاسی مصر و از سوی دیگر بر یگانگی مسلمانان در برابر استعمارگران غرب که کشورهای اسلامی را مورد تجاوز قرار داده بودند، دور میزد.
پیدایش نهضت اخوانالمسلمین
حسنالبنا
حسنالبناء بنیانگذار جنبش اخوانالمسلمین در سال 1906در دهکده محمود یه در دلتای رود نیل از نواحی (بحیره) مصر چشم به جهان گشود.
وی به خاطر ریشههای فکری مذهبی پدرش که از طلبههای بنام و از پیروان مکتب بنیادگرایان حنبلی بود، با اصول اسلامی (سنتی) تربیت شد و در محیطی کاملاً اسلامی رشد یافت، بناء در این رابطه میگوید: اسلام پدر من است و من جز او پدری ندارم.
آغاز فعالیت
حسن البناء در خاطراتش مینویسد: در ماه مارس 1928 شش تن از برادرانی که در درسها و کنفرانسهای من شرکت داشتند، یعنی احمدالمصری، فواد ابراهیم، عبدالرحمان حبالله، اسماعیل عزو و ذکی المغربی به منزل من آمدند و گفتند: ما دیگر از این زندگی مذلت بار به تنگ آمدهایم، در این دیار مسلمانان هیچ عزتی ندارند و جایگاه آنها از خدمتکاران و بیگانگان نیز پایینتر است. ما حاضریم با نثار خون خود، ایمان و تقوای خویش در راه خدا، با تو همگام شویم. من به حدی از سخنان آنها متاثر شدم که نمیتوانستم از زیر بار مسئولیتی که به من واگذار شده بود، شانه خالی کنم، از این رو به دعوت آنها لبیک گفتم و در همان جا سوگند خوردیم تا جان در بدن داریم در راه اسلام فعالیت و مبارزه کنیم. در آن جا کسی پرسید: چه نامی برای خود انتخاب کنیم؟ یک انجمن، فرقه، اتحادیه و... تا رسمیت پیدا کنیم. گفتم: هیچ یک! ما برادرانی هستیم در خدمت اسلام یعنی «اخوانالمسلمین» و اخوان شعار خود را: (الله هدف ماست، رسولالله رهبر ماست، قرآن برنامهی ماست، جهاد و تلاش کار ماست، شهادت آرزوی ماست) قرار داد.
آن زمان فاصله میان روش اسلامی و امکان عملی ساختن این روش وسیع شده بود. این امر کمک کرد که حرکت بنا مورد قبول قشر مردمی قرار گیرد و موجب مشارکت وسیع و حماسی شود. از مهمترین عوامل انتشار سریع حرکت اخوان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- اعراب و مسلمانان مصر در یاس و ناامیدی به سر میبردند و این موضوع در نتیجه زندگی سرشار از بندهای سیاسی و اجتماعی بود که از سوی استعمار اروپایی بر آنان تحمیل میشد.
2- اختلافات مذهبی و حزبی در بیشتر احزاب مصری (از زمان آغاز شکلگیری و تأسیس آنها در سایه اشغال) شیوع پیدا کرد که منجر شد رغبت و تمایلی در حرکت به سوی مردم مصر ایجاد شود که جایگزینی برای احزاب باشد. اسلام گرایان ضرورت تغییر مرحلهای و بیرون کشیدن اسلام از انزوا را احساس کردند. این انزوا به دلیل گرایشهای متصوفانه و افراط گرایی و تعصب دینی به شکلهای مختلف، ایجاد شده است.
3- اصطکاک سلبی مستمر میان سربازان اشغالگر بریتانیایی و شهروندان، گسترش موسسههای مسیحی، فعالیت تعدادی از شرقگرایان در زندگی فکری و فرهنگی مجتمع مصری، تأثیرپذیری تعدادی از متفکران مصری به دنبال جریان وسیعی که دعوت به تفکرالحادی، مادی و وجودی منقول از غرب میکرد و نیز گسترش جریان جدایی دین از سیاست در منطقه عربی در اواخر عهد عثمانی به عنوان خلاء فکری که اکثریت فضای عربی را در برگرفته بود.
4- فساد سلطهسیاسی حاکم و تخلف آن از دنبال کردن اهداف مردم مصر و دوری آن از احکام اسلام به دنبال پیروی از سیاست جدایی دین از دولت در اجتماع مسلمانی که یکی از مهمترین اماکن بارز علمی و اسلامی آن جامع الازهر بود. خصوصاً صدور کتاب یکی از شیوخ الازهر با عنوان اسلام و اصول حکومت، که در آن از دنباله روی حکومت از استعمار بریتانیایی انتقاد شده بود و چنین حکومتی را شایسته حکومت بر مسلمانان ندانسته بود.
در زمان حسن البناء دو اتفاق مهم در دهه دوم قرن بیستم افتاد که منجر به جدال وسیعی میان دو فضای فرهنگی و سیاسی در مصر شد که بر روش بنا و در نتیجه بر حرکت اخوانالمسلمین در آغاز تشکیل آن تأثیر زیادی گذاشت. اتفاق اول جریان دعوت به مسیحیت بود که میسیونرهای مذهبی تابع استعمار انگلیسی آن را انجام میدادند. اتفاق دوم قضیه شکل نظام حکومتی در اسلام بود که با قدرت و حماسه از سوی علمای دین و سیاست مطرح شد؛ پس از آن که این احساس در میان گروههای دینی به وجود آمد که پایه اسلام در آستانه فروپاشی و انهدام قرار دارد. این امر پس از لغو منصب خلافت از سوی کمال آتاتورک و عزل آخرین خلیفه عثمانی در ترکیه بود تا نظام جمهوری براساس قومیت سیاسی جایگزین آن شود. این موضوع سبب شد که رجال دینی مصر این امر را استیلای نظام اسلامی با نظامی ساخته غرب و خروج از اسلام قلمداد کنند.
حسن البناء در این جا نظر واضحی را اعلام کرد و آن این بود که دعوت و یاری باید تنها برای خدا باشد نه برای خلیفه یا سلطان. حالا درجه عملی یا قدرت اداره وی هر چقدر که میخواهد باشد. بنابراین امر تلاش نمود که اجتماع مصر را از دعوت مسیحی دور کند. این امر حرکت اخوانالمسلمین را به سوی مواجهه با نیروهای خارجی مسلط بر مصر که به عنوان پشتیبان اول دعوت کنندگان مسیحیت بودند سوق داد. همچنین حرکت اخوانالمسلمین بر اصلاح قاعده مردم و حکومت حاکم بر آنان به طور همزمان اعتقاد داشت و تلاش کرد از طریق جدا کردن مسلمانان از بدعت و گمراهی و اوهام و خرافات آنان را به سمت بنیانهای اسلامی هدایت کند که این حرکت به آن معتقد بود.
جماعت «حزب تحریر» جریان اخوانالمسلمین را متهم کرد که تفکر آنان از افکار این حزب استفاده کرده است و برای اثبات ادعایشان به این امر استناد میکردند که سعی میکرد که خلافت اسلامی را بنیان نهد همچنان که در آثار وی این مسأله مطرح شده است.
اما در حقیقت اختلاف این دو گروه در روشی بود که اخوانالمسلمین در راه تحقق خلافت اسلامی در پیش گرفته بود.
گسترش جنبش
به تدریج با افزایش اعضا و گسترش دامنه فعالیتها، حسن البناء قرارگاه اصلی اخوانالمسلمین را به قاهره منتقل کرد و پس از تأسیس دارالاخوان (در آوریل 1929) رسماً اخوانالمسلمین اعلام موجودیت کرد. حسن البناء در مرکز فعالیتها که (التهذیب) نام داشت به سازماندهی تمام وقت تشکیلات پرداخت و دامنه فعالیت اخوان گستردهتر شد، در این راستا برای تربیت زنان در مصر مرکزی به نام (المهد الامهات المسلمین) نیز توسط وی تأسیس شد.
بعدها اخوانالمسلمین هدفهای دیگری را هم مدنظر قرار داد و در سال 1939 با تکیه بر آرمان فلسطین و دفاع از حقوق اعراب، اخوان به یک (سازمان سیاسی) مبدل شد و این منجر به گسترش نفوذ آنها در سوریه، اردن و تا حدودی در لبنان، سودان و شمال افریقا شد و حسن البناء پیشوای بزرگ (مرشدالعام) شناخته شد. اصطلاح مرشد العام، از آنجا نشأت میگرفت که حسن البناء خود را رهبری فرهمند میدانست که مردم بدون آنکه کسی آنها را مجبور کند از وی پیروی میکنند.
حرکت اخوانالمسلمین از کانالهای مختلفی در پیشبرد و گسترش فعالیت اسلامی خود استفاده کرد که میتوان آن را در 5 روش زیر خلاصه کرد:
اول- روش تنظیم هرمی از راس به قاعده، از قاعده به رأس که در تحول و حرکت بسیاری از موسسههای رسمی، دولتی، اقتصادی و اجتماعی نقش داشت.
دوم- تشکیل جناح نظامی که یکی از ستونهای دولت اسلامی را تشکیل میدهد و جریان اخوان در جنگ سال 1948 فلسطین از آن در کنار نیروهای عربی علیه نیروهای اسرائیلی اشغالگر استفاده کرد همچنین این جناح از مقاومت مردمی در کانال سوئز در سال 1951 با هماهنگی با افسران ارتش مصر پشتیبانی کرد.
خشنونت نظامی و ترورهای سیاسی از ابزارهایی بود که جناح نظامی حرکت اخوان در دهه 40 با هدف تغییر اجتماعی و سیاسی، عنوان خشونتی علیه خشونت حکومت از آن استفاده کرد.
خشنونت حکومت، در ارتش، پلیس و نیروهای خارجی هم پیمان با آن جلوهگر بود.
سوم- گسترش به جهان عربی و اسلامی: حرکت اخوانالمسلمین به عنوان محوری برای پیوند خصوصاً حرکتهای اسلامی دیگر شد.
دعوت به وحدت دو جهان عربی و اسلامی و استقلال آن و عدم جهتگیری آن به سوی شرق یا غرب، یکی از مهمترین اهداف و شعارهای این جریان بود که در آغاز دهه 40مطرح شد.
چهارم- روش اصلاحی در فعالیت سیاسی این جریان: این امر زمانی بود که حرکت اخوان، برنامه اصلاحی وسیعی را تدوین کرد که در آن افکار عدالت اجتماعی، برابری، آزادی، صلح و چگونگی رو به رو شدن با سختیهای زندگی عمومی جلوهگر بود که به آن محبوبیت مردمی زیادی خصوصاً میان طبقه فقیر که شامل اکثریت مردم مصر بود، بخشید.
پنجم- ایمان به مرحلهای بودن فعالیتها: اخوان معتقد بودند که مراحل متعددی وجود دارد که حرکت اخوان باید از آن عبور کند تا به هدف خود برسد، که نهایتاً این مراحل به عملی ساختن شرع خداوند در زمین منجر میشود.
در (21صفر سال 1352هـ ق) روزنامه اخوانالمسلمین برای نخستین بار در مصر منتشر شد. این روزنامه نخستین نشریه ارگان اخوان المسلمین به شمار میرفت.
گفته میشد شمار اعضاء این جمعیت در پایان جنگ جهانی دوم به بیش از دو میلیون نفر میرسید.
تعامل با دیگر جنبشهای اسلامی معاصر
در دهه 1920 که افکار سیاسی اسلامی بین اندیشهها 1- سنتگرایان یا عناصر محافظه کار الازهر 2- طرفداران نوسازی یا شاگردان محمد عبده و 3- اصلاح طلبان پیرو رشید رضا «در نوسان بود، حسن البناء به مکتب سوم تمایل پیدا کرد.
گرچه حسن البناء از لحاظ فکری ترکیبی بود از (نوسازی) محمد عبده، (اصلاح طلبی) رشید رضا و (حرکت طلبی) سید جمالالدین اسد آبادی، ولی او برنامههای خود را به عنوان یک بینش جامع اسلامی ارائه کرد.
از نظر حسن النباء سید جمال (فقط یک فریاد هشدار برای مشکلات است) شیخ محمد عبده (فقط یک معلم فیلسوف و رشید رضا (فقط یک تاریخنویس و وقایع نگار) در حالی که اخوانالمسلمین به معنی (جهاد، تلاش و کار) است و فقط یک پیغام فلسفی نیست.
مراحل سه گانه فعالیت جنبش
حسنالبناء از آغاز فعالیتهای خود 3مرحله را برای تحقق هدفهای خویش در نظر گرفت:
1- مرحله تبلیغ، ارتباط، تفهیم و تفاهم
2- مرحله جذب، انتخاب و سازماندهی حامیان
3- مرحله عمل
که کلیه فعالیتها اخوانالمسلمین در آن دستهبندی میشود.
اصول و پیام اخوان
اسحاق موسیالحسینی در کتاب خود درباره اخوانالمسلمین، استدلال میکند که آنها دارای 6 اصل میباشند:
1- علمی: ارائه یک تفسیر دقیق از قرآن و دفاع از آن در برابر تفسیرهای نادرست.
2- عملی: دعوت مصر و دول اسلامی براساس اصول قرآنی و تجدید نقش و تأثیر عمیق آن.
3- اقتصادی: گسترش و حفاظت از ثروت ملی، ارتقاء سطح زندگی و تحقق عدالت.
4- اجتماعی و خیرخواهانه: مبارزه با جهل، بیماری و فقر.
5- میهن دوستی و ملی گرایی: آزادسازی دره نیل وکلیه کشورهای عرب و در نهایت همه دنیای اسلام.
6- جنبه انسانی و جهانی: ترویج صلح جهانی و تمدن انسانی بر بنیادهای جدید مادی و معنوی اسلام
اخوانالمسلمین و دولتهای اسلامی
حسن البناء در تلاش برای دعوت به حکومت اسلامی مطلوب خود، ضمن انتقاد از دولتها، با ارسال نامهها و بیانیههای متعدد برای آنها، برنامهها و نظرات خود را در مورد نحوه اداره مملکت تشریح کرد. از جمله این اقدامات، ارسال رسالهای تحت عنوان «نحوالنور» به سران کشورهای اسلامی و رهبران برجسته جهان عرب، (بعد از انعقاد پیمان 1936) است که در آن برنامههای اصلاحی اخوان عنوان شده است.
بطورکلی فعالیتهای خارجی اخوان، رویکردی از ماده دوم آیین نامه این حرکت است که اذعان میکند: اخوانالمسلمین، حرکتی جهانی و اسلامی است که در راه رسیدن به آرمانهای اسلامی تلاش میکند.
اولین شعبه خارجی اخوانالمسلمین در سال 1937 در دمشق ایجاد شد که دفتر کمیته مرکزی مسوول تأسیس مراکزی در سوریه و لبنان نیز بود. البته هر دفتر مرکزی میتوانست با نظارت کمیته مرکزی شعباتی دایر کند.
در دهه50 میلادی، اخوان دفاتر زیادی در لبنان، سوریه، فلسطین، اردن، عراق، عربستان، اندونزی، سریلانکا و پاکستان دایر نمود و در ایران همکاری نزدیکی با فدائیان اسلام داشت که منجر به ترجمه و نشر بسیاری از آثار رهبران اخوانالمسلمین در ایران شد. از طرفی در زمان دستگیری و اعلام حکم اعدام نواب صفوی و رهبران فدائیان اسلام، هیأتی از اخوانالمسلمین برای رایزنی و جلوگیری از اعدام آنها به ایران آمد.
فعالیتهای اخوان تا مرگ حسن البناء
- تشکیل کنگرههای پنجگانه
یکی از علل رشد اخوانالمسلمین بعد از انتقال قرارگاه اصلی از اسماعیلیه به قاهره دامنه و وسعت تشکیل کنگرههای عمومی آن برای بحث و گفتگو پیرامون اقدامات عملی و برنامههای سازمان بود.
در واقع این کنگرهها نمای کلی فعالیتهای اخوان را بین سالهای 1932 تا 1939 ترسیم میکند.
- اولین کنگره عمومی: در ماه مه 1933 راجع به مسئله فعالیتهای میسیونرهای مسیحی و طرق مبارزه با آنها.
- دومین کنگره عمومی: در اواخر 1933 در مورد نحوه تبلیغ و اشاعه افکار در جامعه و تشکیل موسسه انتشاراتی.
- سومین کنگره عمومی: در ماه مارس 1935 در رابطه با ضوابط و معیارهای عضویت و مراتب و ساختمان تشکیلاتی جامعه اخوان.
- چهارمین کنگره عمومی: در ژوئیه 1937 به منظور برگزاری جشن تاجگذاری فاروق (شاه جوان مصر).
- پنجمین کنگره عمومی: در ژانویه 1939، معرفی اخوانالمسلمین به عنوان یک (سازمان سیاسی) که مصادف با دهمین سال فعالیت اخوان نیز بود.
انشعاب در اخوان
بین سالهای 1937و 1939 اعضایی که عقاید انفرادی داشتند، اخوان را به دلیل ناخرسندی از رویه حسن البناء که با تدبیر و صبورانه عمل میکرد ترک کردند، زیرا به نظر آنها اعمال بناء آشکارا با اهداف آموزشی سازمان ناسازگار بود.
در سال 1939 اختلاف نظرها بر سر مسائل سیاسی و مصرف وجوه جمعآوری شده برای فلسطین در مصر و امتناع بناء از اجازه اقدام عملی از طریق توسل به زور، بذر جدایی طلبی و انشعاب را در جنبش اخوان کاشت. از آن جمله میتوان به (جامعه جوانان محمدی) و پیوستن محمد ابوزید سردبیر نشریه النذیر به آنها اشاره کرد.
انحلال جامعه اخوانالمسلمین
فعالیتهای اخوان در رابطه با مساله فلسطین و اعزام سلاح و نیرو به آنجا و همچنین اقدامات مهم آنها در قبل و بعد از جنگ جهانی دوم در مصر و دیگر کشورهای اسلامی مخالفتهای شدید غرب خصوصاً انگلیس را با آنها برانگیخت.
از طرفی جوانان در تصمیمهای عجولانه که بعضاً مورد تایید اخوان هم نبود اقدامات به ترورها و بمبگذاریهای متعدد کردند که تبعات آن بر بدنه اخوانالمسلمین وارد میشد.
بطور کلی فعالیتهای نظامی را شاخه (کتائب) انجام میداد.
سال 1948سال اخوانالمسلمین بود. در ژانویه آن سال، دولت مصر اعلام کرد که در تپههای موقاتم (در حومه قاهره) تعداد 165 بمب و جعبههای سلاح بعد از یک درگیری بین پلیس و اخوانالمسلمین کشف شده است، البته اخوان اعلام کرد این تجهیزات برای ارسال به فلسطین نگهداری میشده است.
در 22مارس این سال (احمدالخزیندر) یکی از قاضیان برجسته مصر به دلیل محاکمه یکی از اعضای اخوان ترور شد و به قتل رسید.
در اکتبر همان سال دولت اعلام کرد یک انبار بزرگ سلاح و مهمات در اسماعیلیه از رهبر گروه ضربت اخوان کشف شده است.
مجموعه این اقدامات و دیگر فعالیتهای اخوان موجب شد تا در 8 دسامبر1948 وزارت کشور مصر دستور انحلال اخوانالمسلمین را صادر کند و بلافاصله بسیاری از مسئولین و اعضای اخوان دستگیر و روانه زندان شدند.
ترور حسن البناء
انحلال جامعه اخوان باعث شد فعالیتهای زیرزمینی آن شدت یابد. در 28دسامبر 1948 "نقراشی" نخست وزیر وقت مصر در حال ورود به وزارت کشور مصر توسط یکی از جوانان اخوان ترور شد.
بعد از مرگ نقراشی دولت جدیدی توسط دوست نزدیک وی "ابراهیم عبدالهادی" تشکیل شد. حسن البناء از همان ابتدا میخواست با عبدالهادی مذاکره کند و مرگ "نقراشی" را محکوم میکرد، اما "عبدالهادی" قبول نکرد. عبدالهادی اقدامات شدیدی را در رابطه با انهدام شاخه زیرزمینی اخوان انجام میداد. بناء که از دولت ناامید شده بود در نامه کوتاهی به نام (قول الفضل) تمام اتهامات به اخوان را رد کرد و انحلال آن را محکوم کرد. این آخرین نوشته بنا بود، چرا که وی در 12 فوریه 1949 به طور مرموزی در مقابل مقر سازمان مسلمانان جوان به هنگام سوار شدن در یک تاکسی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و چند دقیقه بعد در بیمارستان درگذشت.
تحقیقات و محاکمههای بعدی حاکی از دخالت نخست وزیر مصر و مامورین پلیس در ترور حسن البناء بود.
فعالیت اخوان پس از قتل حسن النباء
پس از قتل حسن البناء حسن الهضیبی به عنوان دومین مرشد العام اخوانالمسلمین انتخاب شد، وی بعد از امضای قرارداد 1954 بین مصر و انگلستان توسط جمال عبدالناصر، وی را خائن خواند و اخوان اقدام به ترور ناصر کرد، که این ترور نافرجام ماند و در نتیجه بسیاری از سران و اعضای اخوانالمسلمین دستگیر و اعدام شدند.
بعد از ناصر در زمان ریاستجمهوری انورالسادات، به دلیل اعتقاد وی به سکولاریسم و مخالفت شدید با فعالیت اخوان، در ششم اکتبر 1981سادات توسط شاخهای از اخوانالمسلمین موسوم به (تکفیر و الهجره) به رهبری خالد الاسلامبولی ترورشد. از قتل سادات و اعدام اسلامبولی فشارهای زیادی بر اخوانالمسلمین وارد شد و فعالیتهای آنها بیشتر جنبه مخفیانه و زیرزمینی پیدا کرد و دچار انشعبات زیادی شد.
تا اینکه جماعت اخوانالمسلمین تصمیم گرفت در سال 1987 تعدادی را وارد پارلمان کند و به عرصه فعالیتهای سیاسی مصر وارد شود و 36 تن از اعضای آن موفق شدند وارد پارلمان شوند. مأمون الهضیبی در آن زمان به عنوان سخنگوی فراکسیون اخوان در پارلمان بود. اندکی بعد به معاونت مرشد عام جماعت اخوانالمسلمین و سخنگوی رسمی این جماعت برگزیده شد.
نمایندگان جنبش اخوانالمسلمین همچنین در سال 2000 توانستند فقط از مجموع 444 کرسی در انتخابات پارلمانی به 17کرسی دست یابند که در نهایت دو تن از نمایندگان آنان نیز از پارلمان طرد شدند، اما به فعالیتهای پارلمانی خود ادامه دادند.
محمد مأمون الهضیبی در 27 نوامبر 2002 و پس از درگذشت استاد مصطفی مشهور، به عنوان ششمین مرشد عام جماعت اخوانالمسلمین برگزیده شد.
در زمان وی پس از حملات 11سپتامبر امریکا، فشارهای زیادی بر اخوانالمسلمین وارد شد؛ چرا که این حرکت در ابتدا از طالبان حمایت میکرد.
مأمون الهضیبی در 9ژانویه سال 2004 در سن 83 سالگی دار فانی را وداع گفت و در حال حاضر (محمد مهدی عاکف) به عنوان هفتمین رهبر جماعت اخوانالمسلمین از سوی اعضای این جماعت ایفای مسوولیت میکند. این رهبرهفتاد و هفت ساله، یکی از چهرههای برجسته جماعت اخوانالمسلمین بشمار میآید که اندیشههای وی از انعطاف بیشتری نسب به دیگر رهبران اخوان برخوردار است.