نویسنده: مولى محسن فیض کاشانى (قدس سره)
مترجم: سید محمد صادق عارف
گفتارى از مترجم
از آنجا که فاضل گرامى جناب آقاى على اکبر غفّارى در مقدّمه سودمند خود که مشتمل بر افادات پر ارج علّامه بزرگوار آیة الله امینى قدّس سرّه مؤلّف کتاب گرانقدر الغدیر است اشاره اى به چگونگى احوال ابو حامد امام محمّد غزّالى نکرده اند، ناگزیر شمّه اى از حالات و خصوصیّات او با مراجعه به مآخذ معتبر، براى آگاهى بیشتر خوانندگان عزیز در زیر نگاشته مى شود.
نام و نسب غزّالى
زین الدّین ابو حامد محمّد بن محمّد بن محمّد بن احمد طوسى غزّالى ملقّب به حجّة الاسلام در سال 450 هجرى قمرى در طابران از توابع طوس به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران کودکى در طوس، جرجان و نیشابور نزد احمد رادکانى و ابو نصر اسماعیلى جرجانى و ابو المعالى جوینى ملقّب به امام الحرمین و دیگر اساتید آن زمان به تحصیل دانش پرداخت. در سال 478 که استادش ابو المعالى درگذشت به درگاه خواجه نظام الملک وزیر سلجوقیان پیوست وى غزّالى را در سال 478 به منصب تدریس در نظامیّه بغداد که عالیترین مناصب علمى آن زمان بود منصوب گردید. غزّالى تا سال 488 به تدریس در نظامیّه بغداد ادامه داد. در این سال در احوال روحى او دگرگونى پدید آمد به گونه اى که آن دانشمند فقیه و متکلّم برجسته یکباره به یک تن صوفى وارسته تبدیل شد. او در این زمان همه مناصب و مقامات ظاهرى خود را ترک و برادرش احمد غزّالى را در نظامیّه بغداد جانشین خویش کرد، و به بهانه سفر حجّ از بغداد بیرون رفت. از آن تاریخ تا سال 498 در کشورهاى شام، جزیره، بیت المقدّس و حجاز به سر برد، و مانند صوفیان خرقه پوش و قلندران خانه بدوش همه جا مى گشت، و اوقات خود را به زهد و ریاضت و تألیف و تصنیف مى گذرانید. نزدیک دو سال در جامع دمشق که به جامع اموى معروف است معتکف بود و رفت و روب مسجد و زباله کشى طهارتگاه آن را انجام مى داد. پس از آن از دمشق خارج و رهسپار بیت المقدّس شد.
بنا به گفته مورّخان بیشتر سالهاى مسافرتش در بیت المقدّس گذشته و سرانجام در سال 498 از آن جا به حجاز رفته و پس از اداى مناسک حجّ به طوس بازگشته و ارمغان او در این سفر ده ساله کتاب احیاء العلوم بوده است.
در سال 493 که صلیبیان بیت المقدّس را فتح کردند غزّالى در قلمرو این فتنه و احتمالا در بیت المقدس در قبة الصّخرة مشغول ریاضت و ذکر و فکر بوده است. صلیبیان در این شهر قتل عام فجیعى به راه انداختند که بر اثر آن دهها هزار تن مسلمان در خون خود غلتیدند. یک اسقف مسیحى در این باره مى نویسد: «وقتى من وارد مسجد الاقصى در بیت المقدّس شدم پاى من تا قوزک در خون فرو رفت و از مشاهده اجساد کشتگان و لاشه کودکانى که در میان آنها دیده مى شدند دچار اندوه شدم. امّا مسلمانانى که در قبّة الصّخرة پناهنده شده بودند جان سالم بدر بردند و شاید غزّالى هم یکى از آنها بوده است». دور نیست که یکى از اسباب بازگشت غزّالى به طوس گریز از میدانهاى جنگ صلیبى بوده است. امّا او پس از این سفر با این که دیده و یا دست کم شنیده بود که صلیبیان چگونه همکیشان او را از دم تیغ گذرانیدند فریادى برنیاورد و چیزى ننوشت. شاید وى همان گونه که لعن یزید را فتوا نمى داد طعن بر صلیبیان را هم جایز نمى دانست.
غزّالى پس از مراجعت از این مسافرت طولانى مدّت کوتاهى در نظامیّه نیشابور به تدریس پرداخت سپس به طوس بازگشت و در کنار خانه اش مدرسه اى براى طلّاب و خانقاهى براى صوفیان بنا کرد و دیرى نگذشت که در سنّ 55 سالگى یعنى در سال 505 هجرى زندگى را بدرود گفت و در زادگاهش طابران به خاک سپرده شد.
واژه غزّالى
این واژه با تشدید منسوب به غزّال به معناى ریسنده است که شغل پدر غزّالى است، و با تخفیف منسوب به غزاله است که نام روستایى در طوس بوده است. اکثر مورّخان غزّالى را با تشدید زاى نقطه دار صحیح دانسته اند. مؤلّف روضات الجنّات در ذیل ترجمه احمد غزّالى برادر ابو حامد مى گوید: «غزّالى با تخفیف مشهور نیست، و مؤلّف غزّالى نامه آن را با تشدیدزا، اصّح شمرده است.»
مذهب غزّالى
غزّالى در اصول اشعرى و در فروع شافعى و در طریقت پیرو شیخ ابو على فارمدى بوده است. مؤلّف ریحانة الادب ضمن ترجمه احوال او مى نویسد:
«قاضى نور الله شوشترى مؤلّف مجالس المؤمنین مطابق مرسوم خود او را شیعه شمرده است لیکن تشیّع و تسنّن او مورد خلاف ارباب تراجم است» مؤلّف روضات الجنّات در ذیل حالات غزّالى مى نویسد: «ما اگر از هر گونه خطایى که مؤلّف مجالس المؤمنین مرتکب شده بگذریم از این خطا که غزّالى را شیعه شمرده چشم پوشى نخواهیم کرد.» و نیز درباره این که نوشته اند غزّالى در پایان عمر مستبصر شده و کتاب سرّ العالمین را در همین هنگام تألیف و در آن تشیّع خود را اظهار کرده است مى گوید: «کتاب سرّ العالمین و کشف حقیقة الدّارین از آثار قلمى غزّالى نیست، و ابن خلکّان که از دقایق آثار او با خبر بوده کتاب مزبور را در ذیل آثار او نام نبرده و ممکن است این کتاب تألیف یکى از امامى مذهبها یا دیگرى از منتسبان به غزّالى باشد و بنا به اظهار بعضى کتاب المنقذ من الضّلال را در اواخر عمر نوشته و از این کتابش پیداست علاقه اى به اهل بیت پیامبر (صلّى الله علیه وآله وسلّم) نداشته و هر کجا رافضه را نام برده خذلهم الله را به دنبال آن آورده است». مؤلّف غزّالى نامه نیز المنقذ من الضّلال را آخرین کتاب غزّالى دانسته و انتساب سرّ العالمین را به او به طور قاطع ردّ کرده است.
تألیفات غزّالى
غزّالى داراى تألیفات بسیارى به زبان عربى و فارسى است، وى دو سال پیش از مرگ خود گفته است: «هفتاد جلد کتاب در علوم مختلف دینى تصنیف کرده ام». بعضى تألیفات کوچک و بزرگ او را نزدیک به دویست جلد نوشته اند. مهمترین کتاب او احیاء العلوم است، این کتاب از همان زمان که تألیف شده مطمح نظر علما و دانشمندان بوده است. گروهى با آن موافق و دسته اى مخالف بوده اند. مخالفان، آن را بدعت دانسته و به مبارزه با آن برخاسته اند، چنان که در سال 502 غالب علما و قضات اندلس و مغرب به سوزانیدن کتاب احیاء العلوم فتوا دادند و همه نسخه هاى آن را جمع آورى کردند و در صحن مسجد قرطبه طعمه آتش ساختند و ورود کتابهاى غزّالى را به آن جا ممنوع و مطالعه آنها را تحریم کردند. آرى آرا و افکار غزّالى بویژه فتواى او بر منع لعن یزید پلید نه تنها شیعه را تا ابد نسبت به او خشمگین ساخت بلکه تصویرى که غزّالى از اسلام ارائه داد بسیارى از علماى حنبلى، مالکى، حنفى و حتّى شافعیهاى هم مذهبش را به اعتراض و مخالفت با او برانگیخت.
به هر حال آنچه از بررسى نظریّات محققّان و صاحبنظران درباره غزّالى و آثار او برمى آید، این است که در روزگارى که تصوّف مردود و محکوم بوده و صوفیان را ملحد و زندیق مى گفتند و مشایخ آنان را مرتّد شمرده تکفیر مى کردند غزّالى که پدر و مربّى او صوفى بوده اند با استفاده از دانش وسیعى که داشت به یارى صوفیان شتافت و با فقه خود و بسیارى احادیث غیر مستند و اقاویل نامعتبر میان تصوّف و فقه پیوند برقرار کرد. و به تصوّف رنگ اسلامى بخشید، و به آرا و افکار صوفیان مشروعیّت داد. صوفیان هم از هر مذهب و هر طریقه اى که بودند او را در سلسله مشایخ خود وارد کردند، و از اقطاب عمده خود به شمار آوردند. و الحمد للّه اوّلا و آخرا.
سیّد محمد صادق عارف 1/ 9/ 1371