
درمان لکنت زبان به روش CBT
26 صفحه اسلاید
درمان لکنت زبان به روش CBT
درمان لکنت زبان به روش CBT
26 صفحه اسلاید
درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد
درمانهای موج سوم که به آنها درمانهای پذیرش هم گفته میشود، شاخهای از درمانهای جدید روانشناختی میباشد. درمانهای موج سوم، بر مبنای این فرضیه روی کار آمدند که مشکلات روانی به این دلیل ایجاد میشوند که افراد نمیخواهند هیجانها، احساسات، افکار ناخوشایند و دردهای بدنی را تجربه کنند. به همین دلیل وقتی کوچکترین اثری از این تجارب درونی ناخوشایند پیدا میکنند، به هر طریقی سعی در برطرف کردن آن میکنند. درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش (ACT) یکی از رفتاردرمانیهای مبتنی بر توجه آگاهی (mindfulness) است که اثربخشی آن برای درمان طیف گستردهای از وضعیتهای بالینی معلوم شده است. ACT در مخالفت با فرضیه «بهنجار بودن سالم» روانشناسی غرب، این فرض را دارد که فرایندهای روانشناختی ذهن انسان اغلب مخرب و موجب رنج روانشناختی هستند. کاهش علامت هدف ACT نیست، چنین موضعی بر این باور استوار است که تلاش مداوم برای خلاص شدن از شر علائم خود میتواند اختلال بالینی ایجاد کند.
معرفی کتاب انگلیسی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای افسردگی
نام انگلیسی کتاب: ACT for Depression
A Clinician’s Guide to Using Acceptance &Commitment Therapy in Treating Depression
نویسنده:ROBERT D. ZETTLE
تاریخ چاپ: 2007
تعداد فصول: 11 فصل
تعداد صفحات: 330 صفحه
تعداد اسلایدها : 34 اسلاید
نظام بهداشت و درمان تطبیقی-مطالعه کشور سوئد شامل ویژگیهای عمومی و نظام بهداشت و درمان -مناسب جهت ارائه کلاسی-66 صفحه در قالب PDF
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
درمان وجودی گرا ریشه اش در فلسفه اگزیستانسیالیسم است. می توان گفت که مارتین هیدگر (1971) پدر فلسفه وجودی است که بزرگترین تاثیر بر روان درمانی و مشاوره وجودی داشت (به نقل از نلسون، 2006). هر چند هیدگر خودش مستقیما و صریحا در مورد روان درمانی چیزی نگفته است. اما مفاهیم فلسفه اش توسط دو تن از روان پزشکان به نامهای بینسونگرا (1996-1881) و بوس (1990-1903) در حیطه درمان به کار گرفته شد و از آن در فهم مشکلات بیماران بهره گرفتند، روش آنها در روان درمانی و استفاده از مفاهیم فلسفه وجودی در درمان نقطه آغازی برای بکار گیری رویکرد وجود گرایی در مشاوره و روان درمانی بود (یالوم، 1980).
مهم ترین عامل موثر در رشد روان درمانی و درمان وجودی به وسیله دو فیلسوف و روان درمانگری در همین سالها به نامهای دیورزن و کنوارد (2005) انجام گرفته است. باید گفت می (1994-1909) در زمینه وجود گرایی نقش مهمی داشت(یالوم، 2001).
در مجموع می توان گفت که شماری از درمانگران آمریکایی سعی کرده اند رشته های متعدد وجودنگری را به صورت یک رویکرد بالینی منسجم به هم نزدیک کنند. آنها اساس فلسفی وجود نگری را به صورتی که سورن کی یر کگارد، مارتین هایدگر، ژان پل سالتر و مارتین بابر بیان کردند؛ موضوعات بالینی درمانگران وجودی پیشگام، مخصوصا بینزوانگر، باس و می؛ و تجربیات بالینی خودشان را در نظام روان درمانی مشخصی ترکیب کردند. شخصیت های اصلی در بین این نظریه پردازان عبارتند از: جیمز بوگنتال (1965، 1987، 1990)، ایروینگ یالوم (1980)، و ارنست کین (1970) که در اینجا کار جمعی آنها را بیان می کنیم.
مفهوم درمان وجودی
وجود درمانی عبارت است از یک رویکرد در مشاوره و روان درمانی که اساسش بر این استوار است که انسان وجودش بر ماهیتش مقدم است. روان درمانی وجودی براساس دیدگاه خود درباره زندگی انسان به اهمیت زندگی آنها می پردازد(نظری و ضرغامی، 1388). روان درمانی وجودی که رویکرد فلسفی درباره مردم و وجودشان دارد به مضامین و موضوعات مهم زندگی می پردازد. این رویکرد بیشتر نوعی نگرش نسبت به برخی از مضامین و موضوعات مهم زندگی می پردازد. این رویکرد بیشتر نوعی نگرش نسبت به برخی مضامین محسوب می شود تا یک رشته فنون و روش. این مضامین عبارتند از: اصالت، دروغ، همدلی، مرگ و زندگی، آزادی، مسئولیت پذیری در قبال خود و دیگران، معنایابی و کنارآمدن با بی معنایی. رویکرد وجودی بیش از رویکردهای دیگر به آگاهی انسان ها در مورد خودشان می پردازد و آنان را به گونه ای هدایت می کند تا آن سوی مشکلات و وقایع را ببینند (سزاس، 2005).
این رویکرد درمانی بیش از سایر دیدگاه ها به بررسی آگاهی انسان از خود و توانایی فرد در نگریستن به ماورای مشکلات خویش و مسائل وجودی می پردازد. انسان نمی تواند به تنهایی و جدای از دیگران زندگی کند. عمق بخشیدن به روابط صمیمانه و صادقانه با دیگران از پیشنهاد های روان درمانی وجودی است. در این رویکرد تلاش نمی شود درد و رنج انسان از بین برود، زیرا زندگی انسان ماهیتا توام با رنج است. در عوض به انسان ها کمک می شود، با پذیرش واقعیت درد و رنج برای دردهای زندگی معنا بیابند که در این صورت دردها لذت بخش خواهند شد (نظری و ضرغامی، 1388).
روان شناسی وجودی سعی داد بیشتر از قرار دادن زندگی زیر یک سیستم عقلی و گروههای سازمان یافته، احساس و روح خود زندگی را جذب کنند. به علاوه روان شناسی وجودی در نظر دارد اندیشه های فلسفی اساسی در فهم روان شناختی ما را در بر گیرد و به مراجعان کمک می کند تا درک کنند با داشتن تنگناهای مختلف هم می توانند روی پای خودشان بایستند (جاکوبسن، 2007).
نگرش آن در مورد انسان:
نگرش وجودی دیدگاه قطعی در مورد طبیعت انسان که توسط روان تحلیل گری سنتی و رفتار گرایی افراطی حمایت شده است را رد می کند روان تحلیل گران انسان را به عنوان محصور شده توسط نیروهای نا هشیار و سایقهای غیر منطقی و حوادث گذشته می بینند و رفتار درمانگران موقعیت های فرهنگی و اجتماعی را موثر می دانند اما درمان گران وجودی با وجود اینکه تعدادی از حقیقت ها را تصدیق می کنند در مورد شرایط انسان، بر آزادی ما در ساختن چگونگی مان تأکید می کنند. این رویکرد بر این اساس که ما آزادیم پس مسئولیم در قبال اعمال خودمان، پایه ریزی شده است . ما خالق زندگی خویش هستیم و برنامه کار و اهداف آن را ترمیم می کنیم فرض اساسی وجود اینست که ما قربانیان شرایط محیطی نیستیم، زیرا در حوزه وسیع ما چیزی هستیم که انتخاب کرده ایم باشیم (قاضی، 1383).
نظریه شخصیت
در صورتی که اصطلاح شخصیت به یک رشته صفات ثابت درون شخص اشاره داشته باشد، وجودنگرها از آنها ناخشنود نخواهند بود. از نظر آنها، وجود نوعی فرایند شکل گیری، شدن و هستی است که ثابت نیست یا با صفات به خصوصی مشخص نمی شود. هستی نوعی فعل، وجه وصفی است که به فرایندهای فعال و چویا اشاره دارد. وجود فقط درون فرد روی نمی دهد بلکه بین افراد و دنیای آنها صورت می گیرد (پروچاسکا و نورکراس،2007؛ ترجمه سید محمدی ،1392).
از لحاظ پدیدار شناسی، دنیایی که با آن ارتباط برقرار می کنیم برداشت خود ماست و بسته به اینکه چقدر سنت گرا باشیم، کم و بیش برداشت دیگران را منعکس می کند. ما در ارتباط با سه سطح دنیای خود وجود داریم که عبارتند از: بودن- در- طبیعت؛ که حاکی از ارتباط با جنبه های زیستی و مادی دنیای ماست، بودن- با -دیگران؛ که به دنیای اشخاص، دنیای اجتماعی اشاره دارد، بودن –برای – خویشتن، به معنای دنیای خودان است و نحوه ای که درباره خود می اندیشیم (پروچاسکا و نورکراس،2007؛ ترجمه سید محمدی ،1392).